شمارهٔ ۶۴۰
لاابالی را اگر سامان نباشد گو مباش
بتپرستی را اگر ایمان نباشد گو مباش
دیگری گر بر سر جان میکشد خود را رواست
من به جانان زندهام گر جان نباشد گو مباش
کار وصل او اگر آسان برآید دولتیست
ورنه گر کار دگر آسان نباشد گو مباش
چون نمیخواهم که باشم یک زمان بیدرد او
با چنین دردی گرم درمان نباشد گو مباش
عاشقان را چون به دردی ذوق عالم حاصل است
در جهان گر چشمه حیوان نباشد گو مباش
گر به ظاهر دشمنی با ما و در دل دوستی
من بدین راضی شدم گر آن نباشد گو مباش
بر گدا و پادشا چون رنج و راحت بگذرد
گر گدا را نعمت سلطان نباشد گو مباش
گر کمال از عشق رویش بیسروسامان شده ست
عاشقان را گر سر و سامان نباشد گو مباش
بر سر میدان عشق این نفس کافرکیش را
میکشم گر لایق قربان نباشد گو مباش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لاابالی را اگر سامان نباشد گو مباش
بتپرستی را اگر ایمان نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: اگر کسی بیخیال و بیمسئولیت باشد، حتی اگر ترتیب و نظم نداشته باشد، بهتر است نباشد. و اگر کسی به بتپرستی مشغول است، ولی اعتقادی نداشته باشد، نیز بهتر است که در این کار نباشد.
دیگری گر بر سر جان میکشد خود را رواست
من به جانان زندهام گر جان نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: اگر کسی برای خود جانش را به خطر بیندازد، برای او مشکلی ندارد، ولی من که به محبوبم زندهام، اگر جانم نباشد، بهتر است که نباشم.
کار وصل او اگر آسان برآید دولتیست
ورنه گر کار دگر آسان نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: اگر برقراری ارتباط با او راحت باشد، این یک نعمت بزرگ است، ولی اگر کار دیگری هم راحت نباشد، باید از آن چشمپوشی کرد.
چون نمیخواهم که باشم یک زمان بیدرد او
با چنین دردی گرم درمان نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: من نمیخواهم بدون درد او زندگی کنم، چون با چنین دردی که دارم، هیچ درمانی پیدا نمیشود. پس بهتر است که نباشی.
عاشقان را چون به دردی ذوق عالم حاصل است
در جهان گر چشمه حیوان نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: عاشقان وقتی به دردی مبتلا میشوند، از زیباییهای عالم لذت میبرند. حتی اگر در این دنیا چشمه حیات وجود نداشته باشد، باز هم نباید ناامید بود یا خود را از زندگی کنار بکشید.
گر به ظاهر دشمنی با ما و در دل دوستی
من بدین راضی شدم گر آن نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: اگر به طور ظاهری با ما دشمنی میکنی اما در دل دوست هستی، من به این وضعیت راضی شدهام. اما اگر این مودت در درونت وجود ندارد، دیگر نباش.
بر گدا و پادشا چون رنج و راحت بگذرد
گر گدا را نعمت سلطان نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: هر انسانی، چه فقیر و چه ثروتمند، در زندگی خود رنج و راحتی را تجربه میکند. اگر فقیر نتواند از نعمتهای پادشاه بهرهمند شود، نباید نگران باشد.
گر کمال از عشق رویش بیسروسامان شده ست
عاشقان را گر سر و سامان نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: اگر عشق به او تمام کمال و زیبایی را به هم ریخته و بینظم کرده باشد، پس عاشقانی که بینظم شوند دیگر نباید وجود داشته باشند.
بر سر میدان عشق این نفس کافرکیش را
میکشم گر لایق قربان نباشد گو مباش
هوش مصنوعی: در میدان عشق، اگر نفس وابسته به دنیا و کافر باشد و شایسته قربانی کردن نباشد، آن را میکشم و فدای او نمیکنم.
حاشیه ها
1398/11/26 16:01
آرام نوبری نیا
با سلام،
چند مورد اشتباه تایپی:
مصرع دوم بیت اول بجای « گر » « گو » و در مصرع دوم بیت چهارم بجای « میاش » « مباش » و پیشنهاد در مصرع اول بیت ششم بجای « اگر » « گر » صحیح است.
شاد و پیروز باشید