گنجور

شمارهٔ ۶۲۷

دارد به سجده شبها به روی بر زمینی
بنگر که نور طاعت می تابد از جبینش
در حسن دارد آنی از لطف هم دهانی
چندانکه باز جونی آن هست و نیست اینش
آن لب به آستین ها چون پاک کردی
نقل و شکر شد آنجا ریزان ز آستینش
از می دانی چراست همدم خال و خطش به لبها
و برخاستند او را بردند عقل و دینش
میکرد جان عاشق بر دلبران گرانی
بگذاشتند او را بردند عقل و دینش
بی تو کجا بت چین یک جا قرار گیرد
گر دست و پا ببندند صورتگران چینش
خون کمال گفتی ریزم به خاک این در
جا در بهشت سازد گر می کشی چنینش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دارد به سجده شبها به روی بر زمینی
بنگر که نور طاعت می تابد از جبینش
هوش مصنوعی: شب‌ها به سجده افتاده و بر زمین می‌نگرد، جایی که نور عبادت از پیشانی‌اش می‌درخشد.
در حسن دارد آنی از لطف هم دهانی
چندانکه باز جونی آن هست و نیست اینش
هوش مصنوعی: در زیبایی، او لحظه‌ای از لطف و مهربانی دارد که به آن اندازه‌ که حیاتش ادامه دارد، وجود و عدم را در بر می‌گیرد.
آن لب به آستین ها چون پاک کردی
نقل و شکر شد آنجا ریزان ز آستینش
هوش مصنوعی: وقتی که آن لب را پاک کردی، نقل و شکر از آستینش به زمین ریخت.
از می دانی چراست همدم خال و خطش به لبها
و برخاستند او را بردند عقل و دینش
هوش مصنوعی: چرا خال و خط لب او را همراهی می‌کند؟ چون عقل و دینش را از او گرفته‌اند و او به این حالت درآمده است.
میکرد جان عاشق بر دلبران گرانی
بگذاشتند او را بردند عقل و دینش
هوش مصنوعی: عاشق، بار سنگینی از محبت بر دل محبوبان خود می‌گذارد و اگر او را از عقل و دینش تهی کنند، دچار دردسر خواهد شد.
بی تو کجا بت چین یک جا قرار گیرد
گر دست و پا ببندند صورتگران چینش
هوش مصنوعی: بدون تو، هیچ جا برای مجسمه‌سازان چین آرامش نمی‌یابد، حتی اگر دست و پای آن‌ها را ببندند.
خون کمال گفتی ریزم به خاک این در
جا در بهشت سازد گر می کشی چنینش
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کمال و حقیقت، خون من بر زمین بریزد، این درخت در همان جا در بهشت رشد خواهد کرد، اگر تو او را به این صورت بکشید.