گنجور

شمارهٔ ۶۱۹

گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس
گفتمش نام لبت گفت این حدیث از جان بپرس
گفتمش باری نشانی زان دهان با من بگوی
زیر لب خندان شد و گفت از گل خندان بپرس
گفتمش دلها که دزدید آن همه شب با چراغ
خال و خط بنمود و گفت اینها ازین و آن بپرس
گفتمش در پای تو غلطان سرم چون گو چراست
گفت با زلفم بگو یعنی که از چوگان بپرس
گفتمش بر سینه ریشم هزاران زخم چیست
گفت گو با غمزه ام یعنی که از پیکان بپرس
گفتمش در غارت چشمان دلم بردی اسیر
گفت اگر خواهی نشان آن ز ترکستان بپرس
گفتمش چون پی برد اندر سر زلفت کمال
گفت با باد صبا شو راه هندستان بپرس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتمش نام تو گفتا از مه تابان پرس
گفتمش نام لبت گفت این حدیث از جان بپرس
هوش مصنوعی: به کسی که از او نام محبوبش را پرسیدم، پاسخ داد که برای فهمیدن نام او باید از ماه تابان بپرسم. وقتی از او نام لبانش را خواستم، گفت که برای دانستن این موضوع باید از دل و جان خود کمک بگیرم.
گفتمش باری نشانی زان دهان با من بگوی
زیر لب خندان شد و گفت از گل خندان بپرس
هوش مصنوعی: به کسی گفتم نشانی از آن لبان زیبا به من بده. او با لبخندی ملایم پاسخ داد که از گل‌های خندان بپرسم.
گفتمش دلها که دزدید آن همه شب با چراغ
خال و خط بنمود و گفت اینها ازین و آن بپرس
هوش مصنوعی: به او گفتم که دل‌ها را شبانه دزدید. با نوری که از خال و خطش می‌تابید، نشان داد و گفت که درباره این مسائل از دیگران بپرس.
گفتمش در پای تو غلطان سرم چون گو چراست
گفت با زلفم بگو یعنی که از چوگان بپرس
هوش مصنوعی: به او گفتم که چرا سرم به پای تو افتاده است. او جواب داد که از زلف من بپرس، یعنی این موضوع ربطی به من ندارد، باید از چیز دیگری بپرسی.
گفتمش بر سینه ریشم هزاران زخم چیست
گفت گو با غمزه ام یعنی که از پیکان بپرس
هوش مصنوعی: به او گفتم که چرا بر سینه‌ام زخم‌های زیادی دارم، او در جواب گفت که برای درد و رنجی که دارم، باید از عشق و چشمان زیبا سوال کنی.
گفتمش در غارت چشمان دلم بردی اسیر
گفت اگر خواهی نشان آن ز ترکستان بپرس
هوش مصنوعی: به او گفتم که با چشمانت دلم را تسخیر کردی و او در پاسخ گفت اگر می‌خواهی نشانه‌ای از این غارت بگویی، به ترکستان برو و از آنها بپرس.
گفتمش چون پی برد اندر سر زلفت کمال
گفت با باد صبا شو راه هندستان بپرس
هوش مصنوعی: به او گفتم، وقتی که زیبایی و جذابیت زلفت را درک می‌کنی، او پاسخ داد که با نسیم صبا برو و از راه هند راهنمایی بگیر.