گنجور

شمارهٔ ۵۹۵

آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز
باربش در دل بیرحم وفائی انداز
بازی طفل به خاک است و بنم شاهد طفل
ای اجل زودترم بر در او خاک بساز
مرغ روحم به تو خود را بنماید پس مرگ
تا به تیر افکندم غمزة صیاد تو باز
هر درختی که برآید بر کوی بتان
میوه او همه شیوه است گل او همه ناز
دانه اشکه نگر گونه و رخساره ببین
نازنینی تو و ما را به تو صد گونه نیاز
در ازل دل به تو شطرنج تعلق می باخت
عشق بازی من از امروز نکردم آغاز
دل گرو بست به او هر که نظر باخت کمال
به حریفی که دو رخ دارد و تو هیچ مباز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز
باربش در دل بیرحم وفائی انداز
هوش مصنوعی: کسی که مرا از پا انداخت، مانند موی بلندش، امیدوارم بار سنگین دلش را بر دوش من بگذارد.
بازی طفل به خاک است و بنم شاهد طفل
ای اجل زودترم بر در او خاک بساز
هوش مصنوعی: کودکان در دنیای کوچک خود بازی می‌کنند و من شاهد آن‌ها هستم. ای مرگ، لطفاً سریع‌تر بیای و جلوی این بازی را بگیری.
مرغ روحم به تو خود را بنماید پس مرگ
تا به تیر افکندم غمزة صیاد تو باز
هوش مصنوعی: پرنده‌ی روح من می‌خواهد خود را به تو نشان دهد، اما مرگ تا زمانی که تیر غمزه‌ی صیاد تو را به قلبم می‌زند، پابرجاست.
هر درختی که برآید بر کوی بتان
میوه او همه شیوه است گل او همه ناز
هوش مصنوعی: هر درختی که در مسیر معشوقان رشد کند، میوه‌اش همه زیبایی و گلش تمام ناز و لطافت است.
دانه اشکه نگر گونه و رخساره ببین
نازنینی تو و ما را به تو صد گونه نیاز
هوش مصنوعی: به چهره و گونه‌های زیبا و دل‌نشینت نگاه کن که چگونه اشک‌ها از چشمم می‌چکد. نازنین، تو را با صد نوع نیاز و خواسته به درگاه خود می‌طلبم.
در ازل دل به تو شطرنج تعلق می باخت
عشق بازی من از امروز نکردم آغاز
هوش مصنوعی: در آغاز، دل من به تو وابسته بود و عشق من هم هیچ گاه از امروز شروع نشده است.
دل گرو بست به او هر که نظر باخت کمال
به حریفی که دو رخ دارد و تو هیچ مباز
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و کمال یک معشوق با دو رخ دل باخت، باید بداند که تو هیچ شباهتی به او نداری و نمی‌توانی با او رقابت کنی.