گنجور

شمارهٔ ۵۹۰

مرا گونی بمیر از من چه تقصیر
ز چندان دلبری یک ناز کم گیر
خوشا خلونگه زلفت به دستم
خوش آید خلوت عشرت به زنجیر
سگم خواندی ز سگ باری چه آید
که از وی باد می آری به تحقیر
نصیحت کرد عقلم دل چه خوش گفت
بدان ای روستائی جای تذکیر
به هر تیری که خواهی دوخت چشمم
من اول چشم میدوزم بدان تیر
بمیرم با لب پر خنده فی الحال
چو شمع ار گوئیم در پیش من میر
اگر میرد کمال از عشق آن روی
به روح پاک او خوانید تکبیر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا گونی بمیر از من چه تقصیر
ز چندان دلبری یک ناز کم گیر
هوش مصنوعی: من را از خودت جدا نکن، چون تقصیر من چیست؟ فقط به خاطر اینکه تو اینقدر دلربایی می‌کنی، کمی از ناز و خودخواهی‌ات را کم کن.
خوشا خلونگه زلفت به دستم
خوش آید خلوت عشرت به زنجیر
هوش مصنوعی: خوشا که زلف زیبایت در دستان من باشد و چه خوب است که عشق و خوشی در چنگال زنجیر قرار گیرد.
سگم خواندی ز سگ باری چه آید
که از وی باد می آری به تحقیر
هوش مصنوعی: تو مرا به نام سگ خطاب می‌کنی، اما از این تحقیر چه نتیجه‌ای می‌گیری که تنها به خاطر آن، خود را بزرگ‌تر می‌کنی؟
نصیحت کرد عقلم دل چه خوش گفت
بدان ای روستائی جای تذکیر
هوش مصنوعی: عقل به دل نصیحت کرد و گفت: "خوش به حال تو، ای روستایی، اینجا جای پند و یادآوری است."
به هر تیری که خواهی دوخت چشمم
من اول چشم میدوزم بدان تیر
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که بخواهی به چشمانم نگری، اول من نگاه خود را به تیر تو می‌دوزم.
بمیرم با لب پر خنده فی الحال
چو شمع ار گوئیم در پیش من میر
هوش مصنوعی: فدای لب‌های پرخنده‌ات می‌شوم، چون شمعی که در جلویم می‌سوزد و به زودی می‌میرد.
اگر میرد کمال از عشق آن روی
به روح پاک او خوانید تکبیر
هوش مصنوعی: اگر عشق به آن چهره زیبای خداوند به کمال برسد، روح پاک او را با صداهای بلند و پرشور می‌ستاید.