شمارهٔ ۵۸۲
دل دگر غم دارد از تو جان دگر
سینه دیگر خاطر بریان دگر
این چه اشک است این مرا باران ز چشم
اشک دیگر باشد و باران دگر
این چه خندیدن چه شیرینیه لب است
لب دگر باشد گل خندان دگر
ناصحم گفتا به خوبان دل منه
ای خدا عقلش بده با آن دگر
ای خوش آن ساعت که تو دشنام من
گوئی و من گویمت ای جان دگر
ما به دلبند از ازل بستیم عهد
عهد اوه کردن دگر نتوان دگر
در وفا کم خواندی آن مه را کمال
اینچنین محبوب را کم خوان دگر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل دگر غم دارد از تو جان دگر
سینه دیگر خاطر بریان دگر
هوش مصنوعی: دل دیگر غم جدیدی از تو دارد، جان تازهای در سینهام وجود دارد و خاطرهام دگرگون شده است.
این چه اشک است این مرا باران ز چشم
اشک دیگر باشد و باران دگر
هوش مصنوعی: این چه اشکی است که از چشمانم میریزد؟ آیا این بارانی که میبارد، با اشکهای دیگرم فرق دارد؟
این چه خندیدن چه شیرینیه لب است
لب دگر باشد گل خندان دگر
هوش مصنوعی: این چه خندیدن زیبا و دلپذیری است! لبها مانند گلی خوشبو و خندان هستند که نمایانگر حالتی دیگر از شادابی و سرزندگی میباشند.
ناصحم گفتا به خوبان دل منه
ای خدا عقلش بده با آن دگر
هوش مصنوعی: ناصح به من گفت: به خوبان دل نبند، ای خدا، به او عقل و درک عطا کن تا بتواند راه درست را تشخیص دهد.
ای خوش آن ساعت که تو دشنام من
گوئی و من گویمت ای جان دگر
هوش مصنوعی: ساعتی را تصور کن که تو به من ناسزا میگویی و من هم در پاسخ به تو میگویم: ای زندگی من، دیگر از این بیشتر نمیخواهم.
ما به دلبند از ازل بستیم عهد
عهد اوه کردن دگر نتوان دگر
هوش مصنوعی: ما از همان آغاز با معشوق خود پیمان بستهایم و دیگر نمیتوانیم به عهد و پیمان دیگری فکر کنیم.
در وفا کم خواندی آن مه را کمال
اینچنین محبوب را کم خوان دگر
هوش مصنوعی: در راستای وفاداری، کمتر او را میخواندی، اما برای رسیدن به کمال اینچنین محبوبی، دیگر کمتر بخوان.