شمارهٔ ۵۷۷
چهره ام دیده چه حاصل که به خون کرد نگار
که برون نقش و نگارست و درون ناله زار
بار گویند که دارد سر عاشق کشتن
خبر عاشقی من برسانید به یار
این محال است که ما هر دو ز هم می طلبیم
من ز تو مهر و وفا و تو ز من صبر و قرار
آن در ساعد منما بیش به صاحب نظران
که ربودی دل خلقی ز یمین وز یسار
مژه تا خاک درت پیشتر از دیده برفت
در میان مژه و دیده فتاد است غبار
لب می است و بدنت سیم چو هست اینهمه خام
خام باشد ز تو ما را طمع بوس و کنار
عمر در ناله و فریاد بسر برد کمال
در تو درد دل او کار نکرد آخر کار
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چهره ام دیده چه حاصل که به خون کرد نگار
که برون نقش و نگارست و درون ناله زار
هوش مصنوعی: چهرهام چه فایدهای دارد وقتی که معشوق با خون خود نقش و نگارها را به وجود آورده است، در حالی که در درون من فقط صدای ناله و دلتنگی به گوش میرسد.
بار گویند که دارد سر عاشق کشتن
خبر عاشقی من برسانید به یار
هوش مصنوعی: میگویند خبر عاشق را به یار برسانید؛ زیرا او را به شدت در اندیشه کشتن دل عاشق خودش فرو برده است.
این محال است که ما هر دو ز هم می طلبیم
من ز تو مهر و وفا و تو ز من صبر و قرار
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم هر دو یکدیگر را بخواهیم، من از تو محبت و وفاداری میطلبم و تو از من آرامش و سکون.
آن در ساعد منما بیش به صاحب نظران
که ربودی دل خلقی ز یمین وز یسار
هوش مصنوعی: به خاطر نداشتهات به دیگران نباید اعتماد کرد، چون تو با زیباییات دل بسیاری را از راست و چپ ربودهای.
مژه تا خاک درت پیشتر از دیده برفت
در میان مژه و دیده فتاد است غبار
هوش مصنوعی: مژهها تا خاک در خانۀ تو پیش رفتهاند و قبل از چشمانم ناپدید شدهاند، در فاصله میان مژه و چشم، غباری نشسته است.
لب می است و بدنت سیم چو هست اینهمه خام
خام باشد ز تو ما را طمع بوس و کنار
هوش مصنوعی: لبهایت مانند شراب است و بدنت همچون نقره. با وجود این همه زیبایی، تو همچنان نادان و بیخبر هستی. از تو توقع عشق و محبت داریم.
عمر در ناله و فریاد بسر برد کمال
در تو درد دل او کار نکرد آخر کار
هوش مصنوعی: عمرش را در ناله و فریاد سپری کرد، اما تو نتوانستی به درد دل او رسیدگی کنی و در نهایت این تلاشها نتیجهای نداشت.