گنجور

شمارهٔ ۵۷۵

چشم تو که داشت خواب بسیار
لب داشت به او شراب بسیار
آن غمزه که مست از این شراب است
از جگرم کباب بسیار
هرگز نشود دو چشم تو سیر
از ناز پر و عتاب بسیار
بی عشق قبه را چه سودست
با دانش کم کتاب بسیار
گر کشتن عاشقان ثواب است
تو بافتة ثواب بسیار
تا پای ببوسمش به رفتن
ای عمر مکن شتاب بسیار
پیش دو رخ تو سیب سیمین
شیرین شد از آفتاب بسیار
از دوری عارض و لبت رفتن
از چشم کمال آب بسیار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم تو که داشت خواب بسیار
لب داشت به او شراب بسیار
هوش مصنوعی: چشمان تو که خواب‌های زیادی را در خود داشتند، لب‌هایت با شراب فراوان آشنا بودند.
آن غمزه که مست از این شراب است
از جگرم کباب بسیار
هوش مصنوعی: آن زیبایی که از شراب مست شده، به قلب من درد و رنج فراوانی می‌زند.
هرگز نشود دو چشم تو سیر
از ناز پر و عتاب بسیار
هوش مصنوعی: چشمان تو هرگز از زیبایی و وفور ناز و دلربایی سیر نمی‌شوند.
بی عشق قبه را چه سودست
با دانش کم کتاب بسیار
هوش مصنوعی: بدون عشق، داشتن علم و کتاب‌های زیاد فایده‌ای ندارد.
گر کشتن عاشقان ثواب است
تو بافتة ثواب بسیار
هوش مصنوعی: اگر کشتن عاشقان کار نیک و پاداش‌آوری است، پس تو خود به اندازهٔ زیادی از این پاداش برخوردار شده‌ای.
تا پای ببوسمش به رفتن
ای عمر مکن شتاب بسیار
هوش مصنوعی: برای اینکه اجازه بدهم پای او را ببوسم، ای عمر، چرا اینقدر عجله می‌کنی؟
پیش دو رخ تو سیب سیمین
شیرین شد از آفتاب بسیار
هوش مصنوعی: به خاطر تابش زیاد آفتاب، سیب نقره‌ای و شیرین، در برابر چهره‌ی تو زیباتر و دلپذیرتر شده است.
از دوری عارض و لبت رفتن
از چشم کمال آب بسیار
هوش مصنوعی: به دلیل دوری چهره‌ات و لبانت، زیبایی‌ام مانند آب بسیار در دلِ کویر خشک شده است.