گنجور

شمارهٔ ۵۷

دل مقیم کوی جانانست و من اینجا غریب
چون کند بیچاره مسکین تن تنها غریب
آرزومند دیار خویشم و یاران خویش
در جهان تا چند گردم بی سر و بی‌پا غریب
چون تو در غربت نیفتادی چه دانی حال من
محنت غربت نداند هیچکس الا غریب
هرگز از روی کرم روزی نپرسیدی که چیست
حال زار مستمند مانده دور از ما غریب
چون درین دوران نمی افتد کسی بر حال خود
در چنین شهری که میبینی که افتد با غریب
در غریبی جان به سختی می دهد مسکین کمال
واغرییی واغریبی واغریبی واغریب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل مقیم کوی جانانست و من اینجا غریب
چون کند بیچاره مسکین تن تنها غریب
هوش مصنوعی: دل من در مکانی است که جانان حضور دارد و من در اینجا به تنهایی زندگی می‌کنم. حالا بیچاره و تنها چه باید بکند؟
آرزومند دیار خویشم و یاران خویش
در جهان تا چند گردم بی سر و بی‌پا غریب
هوش مصنوعی: من امیدوارم به دیار و دوستان خودم، و تا چند مدت دیگر باید در این دنیا بی‌سر و بی‌پا و دور از آنان زندگی کنم.
چون تو در غربت نیفتادی چه دانی حال من
محنت غربت نداند هیچکس الا غریب
هوش مصنوعی: وقتی تو در تنهایی و دوری قرار نداری، چطور می‌توانی حال من را درک کنی؟ کسی جز خود غریب نمی‌تواند درد و رنج زندگی در غربت را بفهمد.
هرگز از روی کرم روزی نپرسیدی که چیست
حال زار مستمند مانده دور از ما غریب
هوش مصنوعی: هرگز از روی مهربانی نپرسیدی که حال و روز کسی که فقیر و دور از ماست، چگونه است.
چون درین دوران نمی افتد کسی بر حال خود
در چنین شهری که میبینی که افتد با غریب
هوش مصنوعی: در این زمان، کسی در این شهر به حال و روز خود اهمیت نمی‌دهد و حتی بر غریبه‌ها نیز توجهی نمی‌شود.
در غریبی جان به سختی می دهد مسکین کمال
واغرییی واغریبی واغریبی واغریب
هوش مصنوعی: در تنهایی، انسان به سختی می‌تواند به زندگی ادامه دهد و احساس بی‌کسی و دوری از وطن او را آزار می‌دهد. این نوع زندگی به او سخت می‌گذرد و حس عمیق غم و بی‌پناهی را تجربه می‌کند.

حاشیه ها

1398/01/18 17:04
رضا

در مصراع دوم از بیت سوم، کلمه " از " صحیح نیست(هم به جهت قافیه و هم به جهت معنی)
احتمالا صحیح آن چنین است:
محنت غربت نداند هیچکس الا غریب