گنجور

شمارهٔ ۵۶

دلم از شمع رخت در تب و تابست امشب
کارم از نرگس مست تو خرابست امشب
تن رنجور من از دست دل و دیده چو شمع
گاه در آتش و گه بر سر آبست امشب
زحمت خویش ببر از سرم ای مردم چشم
که میان من و او دیده حجابست امشب
ساقیا شمع به پیرامن مجلس بنشان
تا ندانند که ما را سر خوابست امشب
در دل شب اثر نور قمر پیدا نیست
مگر از زلف تو بر ماه نقابست امشب
چشم مست تو ندانیم به مستان ز چه روی
از سر عربده در عین عتابست امشب
دوست مهمان کمال است بیارید شراب
که دل دشمن ازین غصه کباب است امشب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم از شمع رخت در تب و تابست امشب
کارم از نرگس مست تو خرابست امشب
هوش مصنوعی: امشب دلم به خاطر زیبایی تو در التهاب و ناراحتی است و حضور تو مثل شمعی است که مرا آتش می‌زند. حال وروزم به خاطر نرگس زیبایت خراب و آشفته است.
تن رنجور من از دست دل و دیده چو شمع
گاه در آتش و گه بر سر آبست امشب
هوش مصنوعی: بدن رنجور من به خاطر دل و چشمانم همچون شمعی است که گاهی در آتش می‌سوزد و گاهی بر روی آب قرار می‌گیرد. امشب حال ویژه‌ای دارم.
زحمت خویش ببر از سرم ای مردم چشم
که میان من و او دیده حجابست امشب
هوش مصنوعی: ای مردم، از من دوری کنید و زحمت را از دوش من بردارید، زیرا بین من و او حجاب و پرده‌ای وجود دارد که نمی‌گذارید دیدار کنیم.
ساقیا شمع به پیرامن مجلس بنشان
تا ندانند که ما را سر خوابست امشب
هوش مصنوعی: ای ساقی، شمع را دورتر از ما در مجلس قرار بده تا کسی متوجه نشود که ما امشب خوابمان برده است.
در دل شب اثر نور قمر پیدا نیست
مگر از زلف تو بر ماه نقابست امشب
هوش مصنوعی: در دل شب، نور ماه به چشم نمی‌خورد، مگر اینکه سایه‌ی زلف تو بر روی آن افتاده باشد. امشب، فقط زیبایی توست که روشنایی می‌بخشد.
چشم مست تو ندانیم به مستان ز چه روی
از سر عربده در عین عتابست امشب
هوش مصنوعی: چشم سرمست تو را نمی‌دانیم که مستان از چه علت به چشمان تو نگاه می‌کنند، اگرچه امشب به نظر می‌رسد در حال خشم و قهر هستند.
دوست مهمان کمال است بیارید شراب
که دل دشمن ازین غصه کباب است امشب
هوش مصنوعی: دوست ما مهمان خاصی است، بیایید شراب بیاورید چون دل دشمن امشب از این غصه در آتش است.