گنجور

شمارهٔ ۵۵

حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب
سخت بیدردی بود نالیدن از درد حبیب
بوسه بر پای سگ کوی تو خواهم زد شبی
تا بشویم لب که بوسیدم به آن دست رقیب
ای که خواهی دادبخش غم به مسکینان خویش
چون منت مسکین ترم اول به من در آن نصیب
گفته بودی بر دلت خواهم زدن تیر دگر
بارب این دولت چه خوش بودی که بودی عنقریب
پیرهن شد چاک بر تن گلرخان باغ را
بس که از زلف تو پر کردند دامن ها ز طیب
سایه ای از ما غریبان ای عجب حیف آیدت
سروی و از سرو کوته همتی باشد غریب
بر سر آیی از هم آوازان به خوش گوئی کمال
گربر و جان در سر سروی کنی چون عندلیب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب
سخت بیدردی بود نالیدن از درد حبیب
هوش مصنوعی: محبوب هرگز دردی که دارد را با پزشک در میان نمی‌گذارد، زیرا ابراز درد از محبوب، نشان از بی‌دردی خود اوست.
بوسه بر پای سگ کوی تو خواهم زد شبی
تا بشویم لب که بوسیدم به آن دست رقیب
هوش مصنوعی: من شبانه به پاهای سگ کوی تو بوسه می‌زنم تا با این کار لب‌هایم را پاک کنم، زیرا به آن دست رقیب که با آن بوسیدم، معذب هستم.
ای که خواهی دادبخش غم به مسکینان خویش
چون منت مسکین ترم اول به من در آن نصیب
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌خواهی به نیازمندان خود کمک کنی، مثل اینکه من هم یک نیازمند هستم و از تو می‌خواهم که من را در آن بخشش و رحمت خود قرار دهی.
گفته بودی بر دلت خواهم زدن تیر دگر
بارب این دولت چه خوش بودی که بودی عنقریب
هوش مصنوعی: تو گفته بودی که دوباره به قلبت تیر محبت می‌زنم، چه خوشحال کننده است که این شادی به زودی به وقوع می‌پیوندد.
پیرهن شد چاک بر تن گلرخان باغ را
بس که از زلف تو پر کردند دامن ها ز طیب
هوش مصنوعی: پیرهن گلرخان در باغ چاک شده، چون دامن‌ها به خاطر زلف تو پر از عطر و بوی طیب شده است.
سایه ای از ما غریبان ای عجب حیف آیدت
سروی و از سرو کوته همتی باشد غریب
هوش مصنوعی: آدمی وقتی در دیاری بیگانه زندگی می‌کند، همواره حسرت بر دلش می‌ماند. چه حیف که وجودش و سرنوشتش مانند یک سرو زیباست، اما به خاطر کمبود اراده و همت، به جایی نمی‌رسد و در حسرت می‌ماند.
بر سر آیی از هم آوازان به خوش گوئی کمال
گربر و جان در سر سروی کنی چون عندلیب
هوش مصنوعی: اگر در جمع گویندگان خوش صحبت بیایی و مانند یک بلبل جان و دل را تسلیت بخشی، به زیبایی وجودت افزوده می‌شود.