گنجور

شمارهٔ ۵۴

چو آفتاب نکند از رخ زمانه نقاب
بریز در قدح گوهرین عقیق مذاب
خروش ناله مستان به گوش او نرسید
و گرنه مردم چشمش کجا شدی در خواب
چو مطرب غم او چنگ زد به دامن من
ز گوشمال جفا ناله می کنم چو رباب
ز جیب پیرهن اندام نازنین بینش
چنانکه از تن شیشه قطره های گلاب
اگرچه ریختن خون به حکم شرع خطاست
بریز خون صراحی که هست عین صواب
بیا به جان و سر خود که دردمندان را
به مرهمی که توانی زمان زمان دریاب
مگر که در سر زلفین او وزید صبا
که می وزد ز گلستان نسیم عنبر ناب
ترا به چشمه حیوان چرا کنم تشییه
که هست تشنه لعل تو گوهر سیراب
کنون که جور فراق از تو بر کمال آمد
ز دست دیده فتادم چو کاسه بر سر آب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو آفتاب نکند از رخ زمانه نقاب
بریز در قدح گوهرین عقیق مذاب
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از چهره زمان پرده‌برداری نمی‌کند، برای همین می‌خواهم در جامی از عقیق ذوب‌شده، شراب بریزم.
خروش ناله مستان به گوش او نرسید
و گرنه مردم چشمش کجا شدی در خواب
هوش مصنوعی: صدای ناله و شادی مست‌ها به او نرسید و اگر این صداها به او می‌رسید، دیگر کسانی که او را می‌دیدند، چگونه در خواب بودند؟
چو مطرب غم او چنگ زد به دامن من
ز گوشمال جفا ناله می کنم چو رباب
هوش مصنوعی: وقتی موزیسین غم او را با سازش به من رساند، از درد و ستمی که دیدم، مانند سازی که ناله می‌کند، صدا به گریه زدم.
ز جیب پیرهن اندام نازنین بینش
چنانکه از تن شیشه قطره های گلاب
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد شاعر در این بیت به زیبایی و لطافت اندام محبوبش اشاره می‌کند. او می‌گوید که از جیب پیرهن او، زیبایی و نرمی آنچنان نمایان است که گویی قطره‌های عطر گل (گلاب) از تن شیشه‌ای می‌چکد. این توصیف نشان‌دهنده‌ی ظرافت و جذابیت تصویر است.
اگرچه ریختن خون به حکم شرع خطاست
بریز خون صراحی که هست عین صواب
هوش مصنوعی: هرچند که از نظر شرع، ریختن خون کار نادرستی است، اما ریختن خون شراب در این مورد کاملاً صحیح و منطقی به نظر می‌رسد.
بیا به جان و سر خود که دردمندان را
به مرهمی که توانی زمان زمان دریاب
هوش مصنوعی: بیایید به جان و دل خودتان توجه کنید، زیرا افرادی که در رنج هستند، به محبت و کمک شما نیاز دارند. در هر زمان که می‌توانید، به آن‌ها کمک کنید.
مگر که در سر زلفین او وزید صبا
که می وزد ز گلستان نسیم عنبر ناب
هوش مصنوعی: آیا ممکن است نسیم خوشبو از باغ گل، عطری از زلف‌های او به همراه داشته باشد که به شوق و طراوت برسد؟
ترا به چشمه حیوان چرا کنم تشییه
که هست تشنه لعل تو گوهر سیراب
هوش مصنوعی: چرا باید تو را به چشمه‌ای که حیات می‌بخشد همراهی کنم، وقتی که خودم به خاطر لعل (دانه‌ای با ارزش) تو تشنه هستم و می‌خواهم سیراب شوم؟
کنون که جور فراق از تو بر کمال آمد
ز دست دیده فتادم چو کاسه بر سر آب
هوش مصنوعی: اکنون که دوری و جدایی از تو به اوج خود رسیده است، من مانند کاسه‌ای که بر روی آب قرار دارد، از چشمانم افتادم.