شمارهٔ ۵۶۵
یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد
جز فتنه در آن غمزة غماز نباشد
گفتی بهلم کن ستمی با تو اگر رفت
هرگز نکنم آن سنم ار باز نباشد
با هر که نصیبم ز غم و درد فرستی
فرمان برسان تا بمن أنباز نباشد
اس جان و سر و زر هر سه در آن خانه که باشی
در بازم اگر باشی و در باز نباشد
با ناصح بیدرد نگویم غم هجران
بیهوده سخن محرم این راز نباشد
زین خاک درم می نکشد دل به هوایی
مرغان حرم را سر پرواز نباشد
صد خانه برانداخت کمال از دره او دور
عاشق به ازین خانه برانداز نباشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک چشم زدن چشم تو بی ناز نباشد
جز فتنه در آن غمزة غماز نباشد
هوش مصنوعی: وقتی به چشمان تو نگاه میکنم، دیگر هیچ چیز جز شور و آشفتگی وجود ندارد و در آن اشارههای کوچک و ناز تو، هیچ چیزی جز فتنه و جاذبه نمیبینم.
گفتی بهلم کن ستمی با تو اگر رفت
هرگز نکنم آن سنم ار باز نباشد
هوش مصنوعی: میگویی اگر با من ستمی کنی، من هرگز آن ستم را فراموش نمیکنم، حتی اگر دوباره فرصتی برای بازگشت نداشته باشم.
با هر که نصیبم ز غم و درد فرستی
فرمان برسان تا بمن أنباز نباشد
هوش مصنوعی: هر کس که باعث alleviating غم و درد من میشود، به او بگو تا با من رابطهای نداشته باشد.
اس جان و سر و زر هر سه در آن خانه که باشی
در بازم اگر باشی و در باز نباشد
هوش مصنوعی: اگر در خانهای باشی که جان و سر و ثروت تو در آنجا باشد، اما در آن خانه در باز نباشد، به چه کار میآید؟
با ناصح بیدرد نگویم غم هجران
بیهوده سخن محرم این راز نباشد
هوش مصنوعی: من با کسی که دلخوشی ندارد، از غم جدایی صحبت نمیکنم، چون گفتن این راز به او بیفایده است.
زین خاک درم می نکشد دل به هوایی
مرغان حرم را سر پرواز نباشد
هوش مصنوعی: از این خاک نمیتوانم دل به پرواز مرغان حرم ببندم؛ چرا که آنها در شرایطی هستند که نمیتوانند پرواز کنند.
صد خانه برانداخت کمال از دره او دور
عاشق به ازین خانه برانداز نباشد
هوش مصنوعی: کمال از دره او به اندازهای دور است که صد خانه را هم میتواند خراب کند. اما عاشق واقعی بهتر است از این خانه فاصله بگیرد.