گنجور

شمارهٔ ۵۶۲

بار غروری به حسن خویش ندارد
شیوه و ناز و کرشمه پیش ندارد
یا نکند التفات خاطر مجروح
با خبری از درون ریش ندارد
عاشق اگر زخم او معاینه بیند
را دیده ندارد که دیده بیش ندارد
گر نکند دل نشانه تیر بلا را
کافر عشقش شمر که کیش ندارد
صحبت نوشین لبان حلال مبادش
هرکه تحمل به زخم نیش ندارد
اگر سگان درش کمال رفیق است
بیش سر آشنا و خویش ندارد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بار غروری به حسن خویش ندارد
شیوه و ناز و کرشمه پیش ندارد
هوش مصنوعی: این شخص به خاطر زیبایی و جذابیتش خود را مغرور نمی‌داند و در رفتار و شیوه‌اش ناز و فخر ندارد.
یا نکند التفات خاطر مجروح
با خبری از درون ریش ندارد
هوش مصنوعی: شاید شعف خاطر زخم‌خورده‌ای با خبری از درون، ریشه‌ای نداشته باشد.
عاشق اگر زخم او معاینه بیند
را دیده ندارد که دیده بیش ندارد
هوش مصنوعی: عاشق اگر زخم معشوقش را ببیند، دیگر نمی‌تواند به درد خود توجه کند چون چشمانش فقط به معشوق معطوف است.
گر نکند دل نشانه تیر بلا را
کافر عشقش شمر که کیش ندارد
هوش مصنوعی: اگر دل به تیرهای بدبختی نشه هدف، باید او را که عاشق است کافر بدانیم، زیرا برای عشق چیزی نمی‌داند.
صحبت نوشین لبان حلال مبادش
هرکه تحمل به زخم نیش ندارد
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند زخم‌های زهرآلود را تحمل کند، پس نباید به گفتگوهای شیرین و لذت‌بخش روی لبان حلال نزدیک شود.
اگر سگان درش کمال رفیق است
بیش سر آشنا و خویش ندارد
هوش مصنوعی: اگر سگ‌ها در کنار هم رفاقت و دوستی داشته باشند، حتی از نزدیکان و آشنایان هم نزدیکی بیشتری پیدا می‌کنند.