گنجور

شمارهٔ ۵۶۱

بار سر می‌خواهد از من خواهم گردن نهاد
پیش او سر چیست باید دیده روشن نهاد
بخت من می‌یافتی سر رشته گم کرده را
گر سر زلفش توانستی بدست من نهاد
دیده بر نقش دهانش دوختن فرمود دل
هر کرا در جان ز مهرش یکسر سوزن نهاد
عند گیسو برفشاندی ریخت جانها بر زمین
هرچه از نو ریخت بر پا زلف بر دامن نهاد
مردم چشم ضعیفم بر امید پای بوس
بسکه روی خاک آن را دیده بوسیدن نهاد
سرو خود را داشت آزاد از تو کردش سرزنش
باغیان آنگه زبان طعن بر سوسن نهاد
هر زمان گوید که با من مهر دیگر کرده ای
جرم دیگر بین که خود آن ما هر و بر من نهاد
قصه حسنت شبی میگفت از هر در کمال
به فرود آمد به بام و گوش برروزن نهاد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بار سر می‌خواهد از من خواهم گردن نهاد
پیش او سر چیست باید دیده روشن نهاد
هوش مصنوعی: سختی‌های زندگی را باید به جان خرید و در مقابل یار یا محبوب خود، humility نشان داد. برای نشان دادن عشق و ارادت، باید همه چیز را فدای او کرد و هیچ چیز نمی‌تواند مانع از این ارزشیابی و جان‌فشانی شود.
بخت من می‌یافتی سر رشته گم کرده را
گر سر زلفش توانستی بدست من نهاد
هوش مصنوعی: اگر بخت من به من کمک می‌کرد و سرنخ گم شده‌ای را پیدا می‌کرد، شاید می‌توانستم با گرفتن یک رشته از موهایش، او را به دست بیاورم.
دیده بر نقش دهانش دوختن فرمود دل
هر کرا در جان ز مهرش یکسر سوزن نهاد
هوش مصنوعی: ایشان می‌گویند که هر کسی که دلش تحت تأثیر عشق او قرار گرفته، به گونه‌ای شده که نتوانسته از دیدن زیبایی‌های او چشم بردارد و تمام توجهش معطوف به آنچیزی است که در چهره او وجود دارد. به عبارت دیگر، عشق او به آن‌چنان قوتی رسیده که دل‌ها را گرم کرده و دل‌ها را در سوزی از عشق خود فرو برده است.
عند گیسو برفشاندی ریخت جانها بر زمین
هرچه از نو ریخت بر پا زلف بر دامن نهاد
هوش مصنوعی: زمانی که بر روی گیسوانت برف ریختی، جان‌ها به زمین افتادند. هر چه از نو به زمین ریخت، بر زلف تو نهاد شد و بر دامن تو قرار گرفت.
مردم چشم ضعیفم بر امید پای بوس
بسکه روی خاک آن را دیده بوسیدن نهاد
هوش مصنوعی: مردم با چشمان ضعیفم، بر امیدی گام می‌زنم. آن‌قدر شیفته‌ی زیبایی‌ام که آمده‌ام خاک را ببوسم.
سرو خود را داشت آزاد از تو کردش سرزنش
باغیان آنگه زبان طعن بر سوسن نهاد
هوش مصنوعی: سرو زیبای باغ، به خاطر آزادیش خود را از انتقادات باغبان‌ها دور کرد و سپس به سوسن‌ها نیش زبان زد.
هر زمان گوید که با من مهر دیگر کرده ای
جرم دیگر بین که خود آن ما هر و بر من نهاد
هوش مصنوعی: هر بار که می‌گویی با من عشق تازه‌ای برقرار کرده‌ای، بدان که این یک گناه جدید است، زیرا خود آن ماجرای قبلی که بر من تحمیل کردی، کاملاً پابرجاست.
قصه حسنت شبی میگفت از هر در کمال
به فرود آمد به بام و گوش برروزن نهاد
هوش مصنوعی: یک شب داستان زیبایی تو را تعریف می‌کرد که از هر طرف با کمال و زیبایی به بام آمده و گوشش را به دریچه گذاشت.

حاشیه ها

1399/05/09 16:08
صاد

خط آخر یه مه کم داره
مه فرود آمد