شمارهٔ ۵۵۳
همه عمر از تو به من بوی وفائی نرسید
دل رنجور ز وصلت بشفائی نرسید
این همه خون بناحق که در ایام تو رفت
هیچکس را به تو چون و چرائی نرسید
غم هجران توام جان به لب آورد و هنوز
لب امید ببوسیدن پائی نرسید
بر درت زآن همه فریاد که کردیم و خروش
سگ کوی تو بفریاد گدانی نرسید
هر کسی بافت بخوان کرمت دسترسی
دست کوتاه من الأ به دعای نرسید
غایت لطف همین است و کرم کز تو مرا
ساعتی نیست که تشریف بلائی نرسید
سالها در راه مقصود بسر رفت کمال
سالها بین که بر رفت و بجائی نرسید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه عمر از تو به من بوی وفائی نرسید
دل رنجور ز وصلت بشفائی نرسید
هوش مصنوعی: تمام عمرم بوی وفاداری و صداقت تو به مشامم نرسید و قلب رنجورم از وصالت به آرامش و شفایی نرسید.
این همه خون بناحق که در ایام تو رفت
هیچکس را به تو چون و چرائی نرسید
هوش مصنوعی: در طول زمان تو، خونهای زیادی به ناحق ریخته شده است، اما هیچکس جرات نکرد در مورد آن با تو بحث کند یا سوالی بپرسد.
غم هجران توام جان به لب آورد و هنوز
لب امید ببوسیدن پائی نرسید
هوش مصنوعی: دل من از اندوه دوری تو به تنگ آمده و به زحمت نفس میکشد، اما هنوز به آرزوی بوسیدن پایت ناامید ماندهام.
بر درت زآن همه فریاد که کردیم و خروش
سگ کوی تو بفریاد گدانی نرسید
هوش مصنوعی: ما به در خانهات چنان فریاد زدیم و ناله کردیم که صدایمان به حتی سگان کوی تو هم نرسید و کسی پاسخمان را نداد.
هر کسی بافت بخوان کرمت دسترسی
دست کوتاه من الأ به دعای نرسید
هوش مصنوعی: هر کسی که به زبانی از من درخواست کند، میفهمد که دستیابی به کرامت تو برای من دشوار است و من به دعای خود نتوانستم برسم.
غایت لطف همین است و کرم کز تو مرا
ساعتی نیست که تشریف بلائی نرسید
هوش مصنوعی: نهایت لطف و بزرگواری تو این است که هیچ ساعتی از زمان نیست که من تو را در مقام بلندی نبینم و از وجودت بهرهمند نشوم.
سالها در راه مقصود بسر رفت کمال
سالها بین که بر رفت و بجائی نرسید
هوش مصنوعی: سالها در پی هدفی گذشت، اما نکته این است که در این مدت طولانی، باوجود تلاشها، به جایی نرسیدم و هیچ پیشرفتی حاصل نشد.