گنجور

شمارهٔ ۵۵۲

هزار سرو که در حد اعتدال برآید
به قامتت نرسد گر هزار سال برآید
شی میان گلستان ز چهره پرده برافکن
که به فرو روده و گل به انفعال برآید
از سر حسن نو الآ به نقطه نبرد پی
خط عذاره تو چندان که گرد خال بر آید
اگر چه صبح برویت ز آفتاب زند دم
کجا ستاره به خورشید بیژوال برآید
علی الصیاح تفال بروی خوب تو کردم
که تا از آن ورق گل مرا چه فال برآید
برآمد اول خط زلف سرکش تو بفالم
بشارتست به دولت چوه حرف دال بر آید
تنم به فکر میان تو شد بشکل (هلالی)
تصوری نه هنوزش کزان خیال براید
به حسرت لب لعل تو قطره های سرشکم
بهر زمین که چکد چشمه زلال براید
کمال عرض تمنا به ماء عارض او کن
که گر برآید امیدی از آن جمال برآید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هزار سرو که در حد اعتدال برآید
به قامتت نرسد گر هزار سال برآید
هوش مصنوعی: هر چند هزاران سرو زیبا در بهترین حالت شکوفا شوند، هیچ‌کدام به قامت تو نزدیک نخواهند شد، حتی اگر برای مدت طولانی سرسبز و با شکوه بایستند.
شی میان گلستان ز چهره پرده برافکن
که به فرو روده و گل به انفعال برآید
هوش مصنوعی: ای شیرین‌روی عزیز، برای اینکه زیبایی‌ات بیشتر نمایان شود، پرده را از چهره‌ات کنار بزن. چون شکوفه‌ها و گل‌ها تحت تأثیر زیبایی تو به آرامش و سکوت در می‌آیند.
از سر حسن نو الآ به نقطه نبرد پی
خط عذاره تو چندان که گرد خال بر آید
هوش مصنوعی: با زیبایی نوظهور خود، به نقطه‌ای می‌رسد که نشانه‌های زیبایی تو، چنان بر روی پوستش می‌درخشد که همچون گردی بر روی خال نمایان می‌شود.
اگر چه صبح برویت ز آفتاب زند دم
کجا ستاره به خورشید بیژوال برآید
هوش مصنوعی: اگرچه صبح که خورشید طلوع می‌کند، چهره‌ات را روشن می‌کند، اما هیچ ستاره‌ای نمی‌تواند با نور خورشید درخشان‌تر از آنچه که هست، نمایان شود.
علی الصیاح تفال بروی خوب تو کردم
که تا از آن ورق گل مرا چه فال برآید
هوش مصنوعی: به صدای زنگ زیبای تو نگاه کردم و پیش‌بینی کردم که از این ورق گل چه نشانه‌ای برای من بیرون می‌آید.
برآمد اول خط زلف سرکش تو بفالم
بشارتست به دولت چوه حرف دال بر آید
هوش مصنوعی: برآمدن اولین خط زلف پریشان تو، نوید دهنده‌ی خوشبختی و قضا و قدر است، همان‌گونه که وقتی حرف "دال" برآید.
تنم به فکر میان تو شد بشکل (هلالی)
تصوری نه هنوزش کزان خیال براید
هوش مصنوعی: بدن من به یاد تو دچار خیال و تصوری شده است، اما هنوز به مرحله‌ای نرسیده که از این فکر و خیال به واقعیت تبدیل شود.
به حسرت لب لعل تو قطره های سرشکم
بهر زمین که چکد چشمه زلال براید
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی داشتن لب‌های زیبا و شیرین تو، اشک‌های تلخی از چشمانم بر چهره زمین می‌ریزد، مانند چشمه‌ای زلال که جوشیده است.
کمال عرض تمنا به ماء عارض او کن
که گر برآید امیدی از آن جمال برآید
هوش مصنوعی: بهترین دعا و خواسته‌ات را به او تقدیم کن، زیرا اگر امیدی از زیبایی او به دست آید، زیبایی واقعی ظهور خواهد کرد.