گنجور

شمارهٔ ۵۳۶

وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد
زلف بنی گرفت و گرفتار دام شد
صوفی ز عشق باره برندی گرفت نام
از ننگ زهد رست و بدین نیکنام شد
چشمم به آرزوی تماشای زلف تست
چون چشمه روزه دار که مشتاق شام شد
لبهای تشن پرور نو نا ز دیده رفت
آبم به حلق و خواب به مژگان حرام شد
گر غم بکند از چمن دل صنوبرش
در جان خیال قد تو قائمقام شد
مه را که کوس حسن بر افلاک میزند
تو دیر زی که نوبت او هم تمام شد
نازک سخن بوصف لب او شدی کمال
طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقتی مرید بود دل اکنون غلام شد
زلف بنی گرفت و گرفتار دام شد
هوش مصنوعی: وقتی که دل به عشق معشوق تسلیم شد، اکنون به مانند یک بنده شده و گرفتار زلف او گردیده است.
صوفی ز عشق باره برندی گرفت نام
از ننگ زهد رست و بدین نیکنام شد
هوش مصنوعی: صوفی به واسطه عشق و محبت به مقام و منزلتی دست یافت که از عیب‌های رهبانیت و زهد رهایی پیدا کرد و به این شکل به نام نیک و خوشی رسید.
چشمم به آرزوی تماشای زلف تست
چون چشمه روزه دار که مشتاق شام شد
هوش مصنوعی: چشمانم به امید دیدن زلف تو است، مانند چشمه‌ای که پس از روزه‌داری، مشتاق دیدن شب شده باشد.
لبهای تشن پرور نو نا ز دیده رفت
آبم به حلق و خواب به مژگان حرام شد
هوش مصنوعی: لب‌های تشنه و نرم او باعث شد تا من از غم و اشک به شدت دچار شوم. آب از حلقم پایین نمی‌رود و خواب نیز از چشمانم دور شده است.
گر غم بکند از چمن دل صنوبرش
در جان خیال قد تو قائمقام شد
هوش مصنوعی: اگر غم به خاطر چمن او، دل صنوبرش را آزار دهد، در خیال او، قد تو جایگاهی ویژه پیدا کرده است.
مه را که کوس حسن بر افلاک میزند
تو دیر زی که نوبت او هم تمام شد
هوش مصنوعی: آن ماهی که زیبایی‌اش را به آسمان‌ها می‌زند، تو خیلی دیر آمدی، چون نوبت او هم به پایان رسیده است.
نازک سخن بوصف لب او شدی کمال
طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد
هوش مصنوعی: سخن‌های لطیف و دلنشین او به زیبایی و شکرینی طوطی‌ای است که سخن می‌گوید و این نشان‌دهنده‌ی لحن شیرین و دلربا بودن کلام اوست.

حاشیه ها

1399/05/06 23:08
محمدحسین مهدی‌پور

سلامبیت سوم، مصرع دوم
چشمه اشتباه و چشم صحیح است