گنجور

شمارهٔ ۵۳۵

وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید
دولتی را که به از دینی و عقبی طلبد
دوستداران به جز از دوست خواهید ز دوست
که نباشد به ازو هر چه ازو میطلبید
می کنید از سر هستی هوس خاک درش
از پس خاک شدن جنت اعلی طلبید
پیش بالا و لب او خنکیهاست همه
سایه و آب که از کوثر و طوبی طلبید
نوش داروست لبش درد ندارید دریغ
چند شربت ز شفاخانه عیسی طلبید
پسر تربت مجنون چو بسوزید عبیر
شکر و عود ز خال و لب لیلی طلبید
دگر از میکده پرسید خبرهای کمال
تا کی اش بر سر سجاده تقوی طلبید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وصل او مانده چرا دولت دنیا طلبید
دولتی را که به از دینی و عقبی طلبد
هوش مصنوعی: وصل او چرا مانده است که انسان به دنبال دنیای مادی باشد، در حالی که نعمتی بهتر از دین و آخرت را طلب کند؟
دوستداران به جز از دوست خواهید ز دوست
که نباشد به ازو هر چه ازو میطلبید
هوش مصنوعی: دوستداران جز از محبوب خود هیچ چیز دیگری نمی‌خواهند، چرا که هیچ‌کس بهتر از او نمی‌تواند خواسته‌هایشان را برآورده کند.
می کنید از سر هستی هوس خاک درش
از پس خاک شدن جنت اعلی طلبید
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شاعر در این بیت به این موضوع اشاره می‌کند که برای رسیدن به خوشی و سعادت، انسان باید از دنیای مادی و فانی بگذرد و به جستجوی روحانی توجه کند. خاکی که به آن اشاره می‌شود، نمادی از دنیا و جنبه‌های مادی زندگی است، و از آنجا که جنت اعلی به معنای بهشت و سعادت است، می‌توان فهمید که شاعر خواهان اهدافی فراتر از دنیای ظاهری و فانی است. در واقع، او می‌خواهد بگوید که با رها شدن از وابستگی‌های دنیوی، می‌توان به آرامش و معنای حقیقی زندگی دست یافت.
پیش بالا و لب او خنکیهاست همه
سایه و آب که از کوثر و طوبی طلبید
هوش مصنوعی: در نزد او که در بالا است، همه چیز خنک و دلپذیر است؛ همچون سایه و آبی که از چشمه کوثر و درخت طوبی به دست آمده است.
نوش داروست لبش درد ندارید دریغ
چند شربت ز شفاخانه عیسی طلبید
هوش مصنوعی: لب‌هایش مانند دارویی شفابخش هستند و درد ندارد؛ اما چه خوب می‌شد اگر چند شربت از شفاخانه عیسی می‌خواست.
پسر تربت مجنون چو بسوزید عبیر
شکر و عود ز خال و لب لیلی طلبید
هوش مصنوعی: پسر مجنون وقتی که دید عطر شیرینی و بوی عود از خال و لب لیلی به مشامش رسید، دچار شعف و عشق عمیق شد.
دگر از میکده پرسید خبرهای کمال
تا کی اش بر سر سجاده تقوی طلبید
هوش مصنوعی: سوالی از میکده کردم درباره‌ی اخبار کمال، تا چه زمانی او بر سجاده‌ی تقوا می‌نشیند و آن را می‌جوید؟