گنجور

شمارهٔ ۵۲

با رخ آن مه به دعوی کی برآید آفتاب
کی نماید ذره هر جا رخ نماید آفتاب
سوختم از حسرت ای ابر افکن آنجا سایه‌ای
تا دگر بر خاک پایش رخ نساید آفتاب
تو رو ای دربان که من در سایه دیوار او
می نشینم منتظر چندانکه آید آفتاب
بعد از آن کان روی روشن آفتاب از دور دید
گر برو بندی در از روزن در آید آفتاب
آفتاب ار گویدت من با تو می مانم مرنج
چون به خود گرم است خود را می ستاید آفتاب
در سر زلفت گرفتست آفتاب از دیرباز
حلقه ای زان زلف بگشا تا گشاید آفتاب
می کشد بهر تو گفتم درد سر دایم کمال
گفت نشنیدی که دردسر فزاید آفتاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با رخ آن مه به دعوی کی برآید آفتاب
کی نماید ذره هر جا رخ نماید آفتاب
هوش مصنوعی: با زیبایی چهره آن معشوق، آیا خورشید می‌تواند خود را نشان دهد؟ هر جا که او نمایان شود، نور خورشید کم‌رنگ می‌شود.
سوختم از حسرت ای ابر افکن آنجا سایه‌ای
تا دگر بر خاک پایش رخ نساید آفتاب
هوش مصنوعی: از حسرت می‌سوزم ای ابر باران‌زا، ای کاش سایه‌ای بر آنجا بیفکنی تا دیگر آفتاب نتواند بر زمین آنجا بتابد و خشکی به وجود آورد.
تو رو ای دربان که من در سایه دیوار او
می نشینم منتظر چندانکه آید آفتاب
هوش مصنوعی: ای دربان، تو را می‌گویم، من در سایه دیوار او نشسته‌ام و منتظرم تا آفتاب بیاید.
بعد از آن کان روی روشن آفتاب از دور دید
گر برو بندی در از روزن در آید آفتاب
هوش مصنوعی: اگر پس از اینکه چهره روشن خورشید را از دور دیدی، در را ببندی، نور خورشید از سوراخی به داخل خواهد آمد.
آفتاب ار گویدت من با تو می مانم مرنج
چون به خود گرم است خود را می ستاید آفتاب
هوش مصنوعی: اگر آفتاب به تو بگوید که با تو می‌ماند، نگران نباش، چون او به خود گرم است و به خود می‌بالد.
در سر زلفت گرفتست آفتاب از دیرباز
حلقه ای زان زلف بگشا تا گشاید آفتاب
هوش مصنوعی: در موهای تو، نور خورشید از زمان‌های دوری به دام افتاده است. حلقه‌ای از آن موها را باز کن تا خورشید بتواند به راحتی درخشش خود را نشان دهد.
می کشد بهر تو گفتم درد سر دایم کمال
گفت نشنیدی که دردسر فزاید آفتاب
هوش مصنوعی: به خاطر تو، دردسرهایی که به من می‌آید را به جان می‌خرم، اما کمال می‌گوید آیا نشنیدی که دردسرها همچون تابش آفتاب هر روز بیشتر می‌شوند؟