شمارهٔ ۵۱۷
من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند
در سر هوس روی که دارم همه دانند
رانی چو سگم از در و گونی که بکن عقو
تا حشر من این در نگذارم همه دانند
گر آه من آن سرو نداند که بلند است
مرغان چمن ناله زارم همه دانند
گیرم که به خون زخم بپوشم ز طبیبان
از ناله دل و جان نگارم همه دانند
گیرم ز بزرگی سگ خویشم شمرد بار
من کیستم و در چه شمارم همه دانند
باران اگرت جان و سر آرند بتحقه
من نیز به باران تو بارم همه دانند
گر خلق ندانند کمال این سخن کیست
چون معنی نو در قلم آرم همه دانند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند
در سر هوس روی که دارم همه دانند
هوش مصنوعی: من در پی عشق و آرزویی هستم که همه از آن آگاهند و میدانند که در دل من چه میگذرد.
رانی چو سگم از در و گونی که بکن عقو
تا حشر من این در نگذارم همه دانند
هوش مصنوعی: من مانند سگی به دنبال تو هستم و نمیگذارم از در برگردی. همه میدانند که من تا روز قیامت در اینجا میمانم.
گر آه من آن سرو نداند که بلند است
مرغان چمن ناله زارم همه دانند
هوش مصنوعی: اگر آن سرو زیبا نداند که من چقدر ناراحتم، همه پرندگان باغ از نالههای من باخبرند.
گیرم که به خون زخم بپوشم ز طبیبان
از ناله دل و جان نگارم همه دانند
هوش مصنوعی: اگر به خاطر زخمهایم خودم را با خون بپوشانم، باز هم همه از نالههای دل و جانم آگاهند.
گیرم ز بزرگی سگ خویشم شمرد بار
من کیستم و در چه شمارم همه دانند
هوش مصنوعی: اگرچه من را مانند یک سگ بزرگ بشمارند، اما باید بدانند که من کی هستم و چه ارزشی دارم. همه میدانند که من چه جایگاهی دارم.
باران اگرت جان و سر آرند بتحقه
من نیز به باران تو بارم همه دانند
هوش مصنوعی: اگر باران به زندگی و روح من بخواهد بیفزاید، من هم با باران تو آمیخته و یکی خواهم شد و همه این را میدانند.
گر خلق ندانند کمال این سخن کیست
چون معنی نو در قلم آرم همه دانند
هوش مصنوعی: اگر مردم ندانند این سخن چقدر کامل و زیباست، وقتی که معنی جدیدی را بنویسم، همه آن را درک میکنند.