شمارهٔ ۵۱۲
مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید
که کارم از گره زلف یار بگشاید
چو طره باز کند برقرار هر روزه
از بند غصه دل بیقرار بگشاید
حصار عمر چه محکم کنی که غمزة او
به یک خدنگ نظر صد حصار بگشاید
اگر چه با دهنش کار بوس وابسته است
هزار کار چنین زان کنار بگشاید
چو بر گرفت ز عارض دو زلف دانی چیست
مه گرفته که شبهای تار بگشاید
از قید موره میانان خلاص من وقتیست
که عنکبوت مگس را زنار بگشاید
چو در بروی تو بندد امید بند کمال
که هر چه بسته بود استوار بگشاید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید
که کارم از گره زلف یار بگشاید
هوش مصنوعی: صحبت باران برای من چه فایدهای دارد وقتی که مشکل من فقط با باز شدن بندهای زلف معشوق حل میشود؟
چو طره باز کند برقرار هر روزه
از بند غصه دل بیقرار بگشاید
هوش مصنوعی: وقتی کسی موهایش را باز میکند، هر روز از غم و نگرانی دل آرام میشود.
حصار عمر چه محکم کنی که غمزة او
به یک خدنگ نظر صد حصار بگشاید
هوش مصنوعی: عمر خود را هرچقدر هم که محکم و محفوظ نگهداری، نگاه پر از جاذبهی او به راحتی میتواند تمام این تلاشها را نابود کند.
اگر چه با دهنش کار بوس وابسته است
هزار کار چنین زان کنار بگشاید
هوش مصنوعی: اگرچه او با لبانش کار بوسه را انجام میدهد، اما هزار کار دیگر هم میتواند انجام دهد که از آنجا آغاز میشود.
چو بر گرفت ز عارض دو زلف دانی چیست
مه گرفته که شبهای تار بگشاید
هوش مصنوعی: وقتی که دو زلف زیبا از چهره برمیاندازند، میدانی چه چیزی است؟ این همان ماه است که شبهای تار را روشن میکند.
از قید موره میانان خلاص من وقتیست
که عنکبوت مگس را زنار بگشاید
هوش مصنوعی: من زمانی از بند این دنیا رها میشوم که عنکبوت، بند مگس را باز کند.
چو در بروی تو بندد امید بند کمال
که هر چه بسته بود استوار بگشاید
هوش مصنوعی: وقتی امید به تو بسته میشود، همه چیزهایی که به نظر محکم و غیرقابل تغییر میآیند، به راحتی باز خواهند شد.