گنجور

شمارهٔ ۵۱۳

مرا لطف گفتارش از راه برد
لبش هوشم از جان آگاه برد
رخ ماه را ماند آن رخ مگر
بشطرنج خوبی رخ ماه برد
غمش هر کجا در دلی خانه ساخت
برای گل از روی ما کاه برد
جهان پر ز آوازه عاشقیست
مگر نیت او ناله و آه برد
مرادم تونی از تو خواهم مراد
که درویش حاجت بر شاه برد
برآن استان در خجالت سریست
که تصنیع خود گاه و بیگاه برد
چه گوهر شناس است چشم کمال
که سرمه از آن خاک درگاه برد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا لطف گفتارش از راه برد
لبش هوشم از جان آگاه برد
هوش مصنوعی: محبت و زیبایی کلامش مرا تحت تاثیر قرار داد و لبخندش باعث شد که تمام آگاهیم از دنیا و زندگی را فراموش کنم.
رخ ماه را ماند آن رخ مگر
بشطرنج خوبی رخ ماه برد
هوش مصنوعی: چهره‌ی ماه مانند چهره‌ی زیباست، اما آیا این زیبایی در بازی شطرنج نمی‌تواند شطرنجی را ببرد؟
غمش هر کجا در دلی خانه ساخت
برای گل از روی ما کاه برد
هوش مصنوعی: هر جا که غم او در دل کسی جا گرفت، برای گل باید از روی ما کاه برداشت.
جهان پر ز آوازه عاشقیست
مگر نیت او ناله و آه برد
هوش مصنوعی: این دنیا پر از صدای عشق است، اما شاید هدف او صرفاً ناله و آه باشد.
مرادم تونی از تو خواهم مراد
که درویش حاجت بر شاه برد
هوش مصنوعی: من برای رسیدن به مقصودم به تو نیاز دارم، زیرا درویش برای برآورده کردن خواسته‌اش به شاه مراجعه می‌کند.
برآن استان در خجالت سریست
که تصنیع خود گاه و بیگاه برد
هوش مصنوعی: در آن منطقه، چیزی وجود دارد که باعث شرمندگی می‌شود و گاهی اوقات خود را به نمایش می‌گذارد.
چه گوهر شناس است چشم کمال
که سرمه از آن خاک درگاه برد
هوش مصنوعی: چشمی که به زیبایی‌ها و ارزش‌ها آگاه است، قادر است حتی از خاک درگاه یک مکان معمولی هم گوهر و زیبایی را استخراج کند.