گنجور

شمارهٔ ۵۱۱

مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد
بدین مشابه گدا را که محترم دارد
ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین
که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد
بیاد روی تو جامی که داردم ساقی
هزار بار از آن جام به که جم دارد
دهان تنگ تو خواهد دلم مضایقه چیست
به خسته ای که ز غم روی بر عدم دارد
رخت به چشم ز خط چون نگیردشت زنگار
کسی که آینه جانی نهد که نم دارد
ز حیرته خط تو چون قلم بر انگشت
فرشته ای که در انگشت ها قلم دارد
کمال بر سر کویت چرا رمد ز رقیب
چر آهوی حرم است از سگی چه غم دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد
بدین مشابه گدا را که محترم دارد
هوش مصنوعی: من از خاک راه آن محبوب همیشه کم دارم، مثل گدا که برایش احترام قائل می‌شوند.
ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین
که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد
هوش مصنوعی: ای رهبر راه عشق، مرا به کیمیای محبت آشنا کن، زیرا چشمان من سخت آرزوی دیدن خاک پای آن محبوب را دارند.
بیاد روی تو جامی که داردم ساقی
هزار بار از آن جام به که جم دارد
هوش مصنوعی: هر بار که می‌نوشم از جامی که به یاد تو پر کرده‌ام، هزار بار از آنچه جم دارد بهتر است.
دهان تنگ تو خواهد دلم مضایقه چیست
به خسته ای که ز غم روی بر عدم دارد
هوش مصنوعی: دل من برای تو تنگ شده است، اما چرا می‌خواهی که در این احساس تنگنا عمل خوبی انجام ندهی، مثل کسی که از درد و غم فرار می‌کند و به عدم پناه می‌برد؟
رخت به چشم ز خط چون نگیردشت زنگار
کسی که آینه جانی نهد که نم دارد
هوش مصنوعی: اگر زیباترین لباس به چشم کسی نبیند، چنان که آینه‌ای که نم دارد، به چه کسی می‌تواند جلوه کند؟
ز حیرته خط تو چون قلم بر انگشت
فرشته ای که در انگشت ها قلم دارد
هوش مصنوعی: از تعجب و شگفتی خط نوشته تو مانند قلمی است که در دست فرشته ای قرار دارد و او با آن بر روی انگشتانش نوشته می‌زند.
کمال بر سر کویت چرا رمد ز رقیب
چر آهوی حرم است از سگی چه غم دارد
هوش مصنوعی: چرا کمال و زیبایی بر سر کوی تو فرار کرده است؟ چرا آهوی حرم باید از سگ نگران باشد؟