گنجور

شمارهٔ ۵۰۶

ما را هوس مسجد و سجاده نباشد
مستی صفت مردم آزاده نباشد
و از ساده دلی پیر ملامتگر ما را
ذوق می رنگین و رخ ساده نباشد
صوفی بقدح گر ندهد دست ارادت
عارف نبود سالک و بر جاده نباشد
امیر نسبت نتوان کرد به هیچ آدمی او را
بینید که ناگاه پری زاده نباشد
در خانه درویش چه اسباب نشاط است
گره دولت غمهای تو آماده نباشد
زنهار کمال از سرزلفش نکنی باد
تا در قدم او سرت افتاده نباشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را هوس مسجد و سجاده نباشد
مستی صفت مردم آزاده نباشد
هوش مصنوعی: ما دیگر به فکر مسجد و عبادت نیستیم، چون حال و هوای ما شبیه به افراد آزاد و مستقل نیست.
و از ساده دلی پیر ملامتگر ما را
ذوق می رنگین و رخ ساده نباشد
هوش مصنوعی: از سادگی و بی‌خبر بودنِ ملامت‌گرِ پیر، ما لذت می‌بریم و این باعث نمی‌شود که چهره‌امان ساده به نظر برسد.
صوفی بقدح گر ندهد دست ارادت
عارف نبود سالک و بر جاده نباشد
هوش مصنوعی: اگر صوفی به باده‌اش دست ارادت ندهد، بدان که عارف واقعی نیست و سالک نیز در راه سیر و سلوک قرار ندارد.
امیر نسبت نتوان کرد به هیچ آدمی او را
بینید که ناگاه پری زاده نباشد
هوش مصنوعی: آدمی را نمی‌توان به هیچ یک از انسان‌ها مقایسه کرد، زیرا اگر او را ببینی، ناگهان متوجه می‌شوی که مثل پری‌هاست و ویژگی‌های خاصی دارد.
در خانه درویش چه اسباب نشاط است
گره دولت غمهای تو آماده نباشد
هوش مصنوعی: در خانه‌ی درویش، وسایلی برای شادی وجود ندارد و اگرچه او در سختی‌ها به سر می‌برد، اما آماده‌سازی برای غم و مشکلات زندگی، وجود ندارد.
زنهار کمال از سرزلفش نکنی باد
تا در قدم او سرت افتاده نباشد
هوش مصنوعی: مراقب باش که زیبایی و کمال او از زیر گیسوانش تو را فریب ندهد، زیرا اگر این طور باشد، ممکن است در برابر او به تسلیم درآیی و خود را به پایین بیندازی.