گنجور

شمارهٔ ۴۴

گر به جستن یافت گشتی یار ما
غیر جویایی نبودی کار ما
گر شدی دیدار او دیدن به خواب
خواب جستی دیده بیدار ما
گر به داغش سینه زخمی یافتی
یافتی مرهم دل افگار ما
کس دوای ما و درد ما نیافت
چند می جوید طبیب آزار ما
جان و سر در حلقه سودای او
گر به هیچ ارزد زهی بازار ما
هر حکایت کز لب او می کنیم
بوی جان می آید از گفتار ما
یار چون بشنید گفتارت کمال
گفت مولانائی و عطار ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر به جستن یافت گشتی یار ما
غیر جویایی نبودی کار ما
هوش مصنوعی: اگر برای پیدا کردن محبوب خود تلاش کرده‌ای، دیگر جای تعجب نیست که کار ما فقط جستجو بوده است.
گر شدی دیدار او دیدن به خواب
خواب جستی دیده بیدار ما
هوش مصنوعی: اگر به دیدار او نایل شوی، حتی اگر در خواب هم باشد، خواب را رها کن و به دیدار واقعی بیدار بمان.
گر به داغش سینه زخمی یافتی
یافتی مرهم دل افگار ما
هوش مصنوعی: اگر به خاطر داغ از دست دادن او، قلبت جریحه‌دار شده، باید بپذیری که این درد می‌تواند تسکین‌ یافته‌ای برای دل شکسته ما باشد.
کس دوای ما و درد ما نیافت
چند می جوید طبیب آزار ما
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نتوانسته است که هم مشکل ما را حل کند و هم درد ما را درمان کند، حال آنکه پزشک به‌دنبال رنج ماست.
جان و سر در حلقه سودای او
گر به هیچ ارزد زهی بازار ما
هوش مصنوعی: اگر جان و سر من هم در عشق او بی‌ارزش باشد، باز هم این حس و حال در دل ما مانند یک بازار پرارزش است.
هر حکایت کز لب او می کنیم
بوی جان می آید از گفتار ما
هوش مصنوعی: هر داستانی که از زبان او می‌گوییم، روح و زندگی خاصی دارد و کلام ما از آن پر از تازگی و احساس می‌شود.
یار چون بشنید گفتارت کمال
گفت مولانائی و عطار ما
هوش مصنوعی: دوست وقتی صحبت‌های تو را شنید، گفت که تو به اندازه مولانا و عطار بزرگ و والایی.