گنجور

شمارهٔ ۳۹

طاقت درد تو زین بیش ندارم یارا
چاره ای کن به نظر درد دل شیدا را
هوس روی توأم کرد پریشان احوال
زلفت انداخت مگر در دل من سودا را
هر کسی را ز لبت لذت جان حاصل شد
کام بی ذوق چه داند مزه این حلوا را
طاقت خنده ندارد لبت از غایت لطف
به سخن رنجه مکن آن لب شکر خارا
تا کند باد صبا غالیه سانی به چمن
برفشان بر سر گل سنبل عنبر سا را
وصف روی تو کمال ار نکند نقصان نیست
نبود حاجت مشاطه رخ زیبا را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طاقت درد تو زین بیش ندارم یارا
چاره ای کن به نظر درد دل شیدا را
هوش مصنوعی: من دیگر نمی‌توانم بیشتر از این درد تو را تحمل کنم، دوست عزیز. لطفاً چاره‌ای بیندیش و به درد دل عاشق گوش کن.
هوس روی توأم کرد پریشان احوال
زلفت انداخت مگر در دل من سودا را
هوش مصنوعی: آرزو و خواسته‌ام دیدن روی تو شد و حالتم را دچار آشفتگی کرد. زلف‌های تو چنان در دل من انداخته که فقط جنون عشق را در آن احساس می‌کنم.
هر کسی را ز لبت لذت جان حاصل شد
کام بی ذوق چه داند مزه این حلوا را
هوش مصنوعی: هر کسی که از صحبت و لبخند تو لذت برده، روحش تازه شده است، اما کسی که ذوق ندارد، نمی‌داند طعم این حلوا چگونه است.
طاقت خنده ندارد لبت از غایت لطف
به سخن رنجه مکن آن لب شکر خارا
هوش مصنوعی: لب‌های تو آن‌قدر لطف و زیبایی دارند که تحمل خنده را ندارند. پس لطفاً به خاطر سخن گفتن، آن لب‌های شیرین و زیبا را خسته نکن.
تا کند باد صبا غالیه سانی به چمن
برفشان بر سر گل سنبل عنبر سا را
هوش مصنوعی: تا زمانی که باد خوش، عطر گل را به باغ بیاورد و بر سر گل سنبل، زیبایی و لطافت را پاشیده و آن را خوشبو کند.
وصف روی تو کمال ار نکند نقصان نیست
نبود حاجت مشاطه رخ زیبا را
هوش مصنوعی: اگر توصیف زیبایی چهره‌ات کامل نباشد، اشکالی ندارد، زیرا نیازی به آرایشگر برای زیبایی صورت زیبا نیست.