گنجور

شمارهٔ ۳۷

شانه زد باد زلف یار مرا
اصلح الله شانه ابدا
گر خدا راست آرد آید باز
سرو طوبی خرام ما بر ما
دل چو پیراهن تو می لرزد
بر تو گر بگذرد نسیم صبا
تا به بالا تو راست چون الفی
ما چو لامیم در میان بلا
دیده بگذار تا لبت بیند
که به مرطوب به بود حلوا
دل ز درد تو پر شدست چنان
که نگنجد درو خیال دوا
دل مرنجان به درد دوست کمال
فهو ماءالحیات فیه شفا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شانه زد باد زلف یار مرا
اصلح الله شانه ابدا
هوش مصنوعی: باد به موهای یار من دست زد، خداوند همیشه او را زیبا و آراسته نگه دارد.
گر خدا راست آرد آید باز
سرو طوبی خرام ما بر ما
هوش مصنوعی: اگر خداوند راست بگوید، بار دیگر درخت طوبی به زیبایی و شکوهمندی بر ما خواهد رخشید و حضور ما را زینت می‌بخشد.
دل چو پیراهن تو می لرزد
بر تو گر بگذرد نسیم صبا
هوش مصنوعی: دل مانند پیراهنی است که وقتی نسیم صبا به آن می‌وزد، به لرزه در می‌آید. این نشان می‌دهد که دل من به شدت تحت تأثیر لطافت و زیبایی هوا قرار می‌گیرد.
تا به بالا تو راست چون الفی
ما چو لامیم در میان بلا
هوش مصنوعی: تا تو به اوج و کمال برسی، ما مانند حرف "لام" در میان سختی‌ها و مشکلات هستیم.
دیده بگذار تا لبت بیند
که به مرطوب به بود حلوا
هوش مصنوعی: نگاهت را بر روی لب‌هایت بگذار تا آنها بفهمند که چقدر نرم و خوشمزه هستند.
دل ز درد تو پر شدست چنان
که نگنجد درو خیال دوا
هوش مصنوعی: دل من به قدری از درد عشق تو پر شده که دیگر جایی برای فکر کردن به درمان یا تسکینی ندارد.
دل مرنجان به درد دوست کمال
فهو ماءالحیات فیه شفا
هوش مصنوعی: دل را به خاطر درد دوستان نرنجان، چرا که در این درد، کمال و زندگی حقیقی نهفته است و درمانی در آن وجود دارد.