گنجور

شمارهٔ ۳۰

دلم رفت و گم شد در آن کو مرا
توان یافت گر اوست دلجو مرا
صبا آمد و رفت عقلم به باد
ز زلف که آورد این بو مرا
رقیبش بدم گفت و دانست راست
دریغا ندانست نیکو مرا
مرا عاقبت خواهد آن غمزه کشت
چنین گر نباشد بکش گو مرا
میفکن دگر کشتن من به هجر
که بسیار شد منت او مرا
چو با من نخواهد که بویش رسد
چرا زنده دارد به این بو مرا
کمین بنده ماست گفتی کمال
کم است این قدر بیش ازین گو مرا

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم رفت و گم شد در آن کو مرا
توان یافت گر اوست دلجو مرا
هوش مصنوعی: دل من در کوی او گم شده است و حالا دیگر نمی‌توانم آن را پیدا کنم، اگر او دل‌جو باشد و به من توجه کند.
صبا آمد و رفت عقلم به باد
ز زلف که آورد این بو مرا
هوش مصنوعی: نسیم وزید و عقل از سرم پرید، چون زلف تو این عطر را برایم به ارمغان آورد.
رقیبش بدم گفت و دانست راست
دریغا ندانست نیکو مرا
هوش مصنوعی: رقیب من به بدگویی درباره‌ام پرداخت و حقیقت را فهمید، اما متأسفانه نتوانست خوب بودن من را درک کند.
مرا عاقبت خواهد آن غمزه کشت
چنین گر نباشد بکش گو مرا
هوش مصنوعی: در نهایت، آن دلربا به کشتن من ادامه خواهد داد. اگر نمی‌توانی من را بکش، حداقل بگو تا آن را تحمل کنم.
میفکن دگر کشتن من به هجر
که بسیار شد منت او مرا
هوش مصنوعی: دیگر مرا به خاطر جدایی نکش، چرا که انتظارش برای من خیلی طولانی شده است.
چو با من نخواهد که بویش رسد
چرا زنده دارد به این بو مرا
هوش مصنوعی: اگر او نمی‌خواهد بویی از خود به من برساند، پس چرا باید مرا به وجود این بو زنده نگه دارد؟
کمین بنده ماست گفتی کمال
کم است این قدر بیش ازین گو مرا
هوش مصنوعی: گفتی که کمال من کم است و من در حال انتظار تو هستم، پس چرا بیشتر از این نمی‌گویی؟