شمارهٔ ۲۹
دل چو رفت از دست گو دلبر بیا
گو انیس جان غم پرور بیا
بی تو بر چشمم جهان تاریک شد
تا ببینم ای بلند اختر بیا
ما چو از یاد رخت در جنتیم
سوی ما ای چشمه کوثر بیا
بارها می آمدی چون مه ز بام
کوری حاسد شبی از در بیا
دست خشک ای دلبر جانان مرو
هیچت ار نبود به چشم تر بیا
گر ز راه مسکنت در کوی دوست
در نگنجی از ره دیگر بیا
با کمال آن سیمبر بنگر چه گفت
زر نداری سوی ما کمتر بیا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل چو رفت از دست گو دلبر بیا
گو انیس جان غم پرور بیا
هوش مصنوعی: وقتی دل از دست رفت و بیتابی آغاز شد، بگو ای محبوب، بیا و ای یار جانسوز، بیا که غمهایم را تسکین دهی.
بی تو بر چشمم جهان تاریک شد
تا ببینم ای بلند اختر بیا
هوش مصنوعی: بدون تو، دنیا برایم تاریک و ناواضح شده است. امیدوارم که ای ستاره بلند، به نزد من بیایی.
ما چو از یاد رخت در جنتیم
سوی ما ای چشمه کوثر بیا
هوش مصنوعی: ما زمانی که از یاد تو غافل شویم، در بهشت خواهیم بود. بنابراین ای چشمه کوثر، به سوی ما بیا.
بارها می آمدی چون مه ز بام
کوری حاسد شبی از در بیا
هوش مصنوعی: بارها به خانهام میآمدی، مانند ماه که از سقف خانهی عیبجویان میدرخشد. شبی از در بیرون بیا.
دست خشک ای دلبر جانان مرو
هیچت ار نبود به چشم تر بیا
هوش مصنوعی: ای دلبرِ عزیز، اگر نمیتوانی با چشمی اشکآلود به من نگاه کنی، نباید به دوری از من بروی. در عوض با دلِ خشک و بیاحساس نرو.
گر ز راه مسکنت در کوی دوست
در نگنجی از ره دیگر بیا
هوش مصنوعی: اگر در مسیر فقری که در کوی دوست هست، جا نمیگیری، از راه دیگری بیا.
با کمال آن سیمبر بنگر چه گفت
زر نداری سوی ما کمتر بیا
هوش مصنوعی: به زیبایی به آن زن نازنین نگاه کن که گفت اگر طلا نداری، بهتر است کمتر به سوی ما بیایی.