گنجور

شمارهٔ ۲۸

دل بردی و دین رواست اینها
ای جان جهان چهاست اینها
بندم ز غمت جدا شد از بند
از جور و ستم جداست اینها
گفتی دهمت هزار دشنام
دشنام مگو دعاست اینها
خاک ره و گرد پاش گرد آر
ای دیده که توتیاست اینها
بر روی تو خال های مشکین
بر دل همه داغ هاست اینها
چشم خوش و خال خوش خط خوش
از جمله بتان کراست اینها
دل شد ز کمال غایب و عقل
گر نیست به تو کجاست اینها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل بردی و دین رواست اینها
ای جان جهان چهاست اینها
هوش مصنوعی: عشق تو دل مرا تسخیر کرده و این برای من قابل قبول است. ای جان جهان، پس این چه جادویی است که در دل دارم؟
بندم ز غمت جدا شد از بند
از جور و ستم جداست اینها
هوش مصنوعی: از غم تو رهایی یافتم و دیگر از ظلم و ستم جدا شده‌ام.
گفتی دهمت هزار دشنام
دشنام مگو دعاست اینها
هوش مصنوعی: تو گفته‌ای که هزار دشنام به تو بدهم، اما این کلمات در حقیقت دعا هستند، نه دشنام.
خاک ره و گرد پاش گرد آر
ای دیده که توتیاست اینها
هوش مصنوعی: ای دیده، گرد و خاکی که از راه و رفت و آمد به جا می‌ماند را جمع کن، چرا که این نشانه‌ها میوه‌ٔ توت است.
بر روی تو خال های مشکین
بر دل همه داغ هاست اینها
هوش مصنوعی: خال‌های سیاه روی چهره‌ات بر دل همه نشانه‌هایی از عشق و التیام هستند.
چشم خوش و خال خوش خط خوش
از جمله بتان کراست اینها
هوش مصنوعی: چشم زیبا و خال زیبای او و خط دلنشینش از جمله ویژگی‌های معشوقان است.
دل شد ز کمال غایب و عقل
گر نیست به تو کجاست اینها
هوش مصنوعی: دل به خاطر کمال غایب شده است و اگر عقل در تو نیست، پس این حالت‌ها کجا وجود دارند؟