شمارهٔ ۲۲
چشم و ابروی تو گویند که در مذهب ما
حق بود کشتن عشاق و علیه الفتوی
با رقیب ار بسر من تو شبیخون آری
او میا گو بسر من همه وقتی تو بیا
مثل است اینکه بود مردن با یاران عید
کشت غم وامق و مجنون تو بکش نیز مرا
هر چه خواهم من از آن لب تو بلا دفع کنی
بخششی کن به گدایی که کند دفع بلا
همه کس ناز تو جویند نه چون من به نیاز
همه دشنام تو خواهند نه چون من به دعا
به سلامت که نخواهم برود سوی تو باد
حیفم آید که سلام تو فرستم به صبا
قصه درد جدایی چو نویسیم کمال
دل جدا ناله کند خامه جدا نامه جدا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم و ابروی تو گویند که در مذهب ما
حق بود کشتن عشاق و علیه الفتوی
هوش مصنوعی: چشم و ابروی تو میگویند که در دین ما، عشق و عاشقان نهایتاً باید قربانی شوند، حتی اگر بر خلاف نظر فقها باشد.
با رقیب ار بسر من تو شبیخون آری
او میا گو بسر من همه وقتی تو بیا
هوش مصنوعی: اگر رقیبم به من حمله کند، تو نباید بگویی که او به من بیفتد. هر زمانی که تو بیایی، او را نیاور.
مثل است اینکه بود مردن با یاران عید
کشت غم وامق و مجنون تو بکش نیز مرا
هوش مصنوعی: حضور در کنار دوستان در روزهای عید مانند مردن است. ای عشق، درد و رنج من را بکش، همانطور که داستان وامق و مجنون را به یاد دارم.
هر چه خواهم من از آن لب تو بلا دفع کنی
بخششی کن به گدایی که کند دفع بلا
هوش مصنوعی: من هر چه بخواهم از لب تو به من عطا کن تا بلا را از من دور کنی. تو بخشندگی کن، مثل گدایان که برای رفع مشکلشان دعا میکنند.
همه کس ناز تو جویند نه چون من به نیاز
همه دشنام تو خواهند نه چون من به دعا
هوش مصنوعی: همه افراد خواهان زیبایی و دلربایی تو هستند، اما نه به دلتنگی و محبت من. و همه میخواهند تو را مورد ملامت قرار دهند، اما نه به اندازهی من که دعاگو هستم.
به سلامت که نخواهم برود سوی تو باد
حیفم آید که سلام تو فرستم به صبا
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به سوی تو بروم، اما دوست ندارم سلام تو را به بادی که میوزد بفرستم.
قصه درد جدایی چو نویسیم کمال
دل جدا ناله کند خامه جدا نامه جدا
هوش مصنوعی: داستان رنج جدایی را که بنویسیم، دل حاکی از این جدایی به شدت ناله میزند. قلم و نامه هر دو از هم جدا هستند.