گنجور

شمارهٔ ۲

از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها
کردند پر از نکهت گل‌ها همه دامان‌ها
با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه
کز رشته زلف تست این چاک گریبان‌ها
تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط
افکند لب لعلت شوری به نمکدان‌ها
گر زلف برافشانی در پا فکنی سرها
چون لب به حدیث آری بر باد دهی جان‌ها
دیدار رقیب از دور افزود مرا گریه
از ابر سیه باشد افزونی باران‌ها
بیمار ترا محرم شربت دهد و مرهم
بی‌چاشنی دردت فریاد ز درمان‌ها
عیش و طرب عاشق درد و غم یار آمد
گر نیست گمان اینها باشد دگرت آن‌ها
عید است و کمال ار یار دارد سر قربانی
ما نیز یکی باشیم از جمله قربان‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1398/07/23 08:09

سلام
در بیت 4 مصرع اول «فکنی» باید درست باشه

1398/10/29 05:12
استاد سیدعلی اصغر موسوی

عید است کمال، ار یار دارد سر قربانی
ما نیز یکی باشیم، از جملهٔ قربان ها
،،،،،
در غزل نوشته شده:
عید و کمال ار یار...
احتمال یا «عید است و کمال» صحیح است
یا همین که عرض شد :
«عید است کمال ار یار دارد سر قربانی»
موفق باشید ان شاءاللّه