گنجور

شمارهٔ ۲

از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها
کردند پر از نکهت گل‌ها همه دامان‌ها
با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه
کز رشته زلف تست این چاک گریبان‌ها
تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط
افکند لب لعلت شوری به نمکدان‌ها
گر زلف برافشانی در پا فکنی سرها
چون لب به حدیث آری بر باد دهی جان‌ها
دیدار رقیب از دور افزود مرا گریه
از ابر سیه باشد افزونی باران‌ها
بیمار ترا محرم شربت دهد و مرهم
بی‌چاشنی دردت فریاد ز درمان‌ها
عیش و طرب عاشق درد و غم یار آمد
گر نیست گمان اینها باشد دگرت آن‌ها
عید است و کمال ار یار دارد سر قربانی
ما نیز یکی باشیم از جمله قربان‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها
کردند پر از نکهت گل‌ها همه دامان‌ها
هوش مصنوعی: از لباست عطر و بویی به مشام می‌رسد که تمام باغ‌ها و گلستان‌ها را پر کرده است و همه گل‌ها خوشبو شده‌اند.
با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه
کز رشته زلف تست این چاک گریبان‌ها
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت روابط انسانی و عشق اشاره دارد. شاعر می‌گوید که با رشته‌ای که زلف معشوقه است، تمامی چاک‌ها و دردهای زندگی را دوخته و به نوعی تمام مشکلات را برطرف کرده است. به عبارتی دیگر، محبت و زیبایی معشوق می‌تواند تمامی زخم‌ها و آسیب‌ها را التیام بخشد.
تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط
افکند لب لعلت شوری به نمکدان‌ها
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌ات چنان است که مانند سبزه‌ای درخشان به چشم می‌آید و لب‌های سرخ و شیرینت طعمی شبیه به نمک دارد که همه را به وجد می‌آورد.
گر زلف برافشانی در پا فکنی سرها
چون لب به حدیث آری بر باد دهی جان‌ها
هوش مصنوعی: اگر موهایت را رها کنی و بر روی زمین بیندازی، سرها را مجذوب خود می‌کنی و اگر با لب‌هایت گفت‌وگو کنی، جان‌ها را به باد می‌دهی.
دیدار رقیب از دور افزود مرا گریه
از ابر سیه باشد افزونی باران‌ها
هوش مصنوعی: دیدن رقیب از دور باعث شد که من گریه کنم، به مانند باران‌هایی که از ابرهای تیره می‌بارند و هر چه بیشتر می‌بارند.
بیمار ترا محرم شربت دهد و مرهم
بی‌چاشنی دردت فریاد ز درمان‌ها
هوش مصنوعی: بیمار تو به تو دارویی می‌دهد که کاملاً بی‌طعم است، و از شدت دردش فریاد می‌زند که درمان‌ها به دردش نمی‌خورند.
عیش و طرب عاشق درد و غم یار آمد
گر نیست گمان اینها باشد دگرت آن‌ها
هوش مصنوعی: زندگی شاد و خوش عاشق همراه با درد و غم معشوق است؛ اگر این احساسات وجود ندارد، پس هیچ چیز دیگری هم نخواهد بود.
عید است و کمال ار یار دارد سر قربانی
ما نیز یکی باشیم از جمله قربان‌ها
هوش مصنوعی: این روز عید است و اگر محبوب وجود داشته باشد، ما هم باید جزئی از قربانی‌ها باشیم.

حاشیه ها

1398/07/23 08:09

سلام
در بیت 4 مصرع اول «فکنی» باید درست باشه

1398/10/29 05:12
استاد سیدعلی اصغر موسوی

عید است کمال، ار یار دارد سر قربانی
ما نیز یکی باشیم، از جملهٔ قربان ها
،،،،،
در غزل نوشته شده:
عید و کمال ار یار...
احتمال یا «عید است و کمال» صحیح است
یا همین که عرض شد :
«عید است کمال ار یار دارد سر قربانی»
موفق باشید ان شاءاللّه