گنجور

شمارهٔ ۱۴

بگذار در آن کوی من اشک فشان را
تا دیده دهد آب گل و سرو روان را
مپسند بران رخ که فتد سایه گلبرگ
گلبرگ تحمل نکند بار گران را
دشوار کشد نقش دو ابروی تو نقاش
آسان نتوانند کشیدن دو کمان را
گفتم که لبت زیر دو دندان چو بگیرم
دارم نگهش گفت نگه دار زبان را
غیر از دل عاشق چو نشد چیز بتان گم
این طرفه چه کردند دهان را و میان را
بوسی دو لبش گفت بیا و ذقن یار
شد ضامن آن وعده هم این را و هم آن را
بگرفت کمال آن ذقن اکنون به تقاضا
آری بدل خصم بگیرند ضمان را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگذار در آن کوی من اشک فشان را
تا دیده دهد آب گل و سرو روان را
هوش مصنوعی: اجازه بده در آن گوشه که من هستم، کسی که اشک می‌ریزد، بماند تا چشم‌هایم آب گل و درخت سرو را ببینند.
مپسند بران رخ که فتد سایه گلبرگ
گلبرگ تحمل نکند بار گران را
هوش مصنوعی: چهره‌ات را از من دور مکن، زیرا سایه‌ گلبرگ گل نمی‌تواند سنگینی بار را تحمل کند.
دشوار کشد نقش دو ابروی تو نقاش
آسان نتوانند کشیدن دو کمان را
هوش مصنوعی: کشیدن تصویر دو ابروی تو برای نقاش کار سختی است؛ زیرا او نمی‌تواند به آسانی همانند دو کمان آن را ترسیم کند.
گفتم که لبت زیر دو دندان چو بگیرم
دارم نگهش گفت نگه دار زبان را
هوش مصنوعی: گفتم وقتی لب تو را زیر دندان بگیرم، به آن توجه دارم؛ او گفت زبانت را نگه‌دار.
غیر از دل عاشق چو نشد چیز بتان گم
این طرفه چه کردند دهان را و میان را
هوش مصنوعی: به غیر از دل عاشق، هیچ چیز دیگری وجود ندارد که بت‌ها را گم کند. این واقعاً جالب است که آن‌ها با دهان و وسط بدن چه کار کردند.
بوسی دو لبش گفت بیا و ذقن یار
شد ضامن آن وعده هم این را و هم آن را
هوش مصنوعی: دو لب او به من گفتند بیایید و چانه‌اش، که نشانه‌ی وعده‌ای بود، به آنچه گفته شده بود اطمینان داد.
بگرفت کمال آن ذقن اکنون به تقاضا
آری بدل خصم بگیرند ضمان را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اکنون که فردی از زیبایی و کمال خود بهره‌مند است، درخواست می‌کند تا به جای دشمن، از او طلب ضمانت و تضمینی گرفته شود. به عبارت دیگر، زیبایی و کمال او باعث شده که افراد به دنبال او بیایند و از او درخواست کنند.