شمارهٔ ۱۳
بعد از امروز آشکارا دوست میدارم تو را
از تو چون پوشم نگارا دوست میدارم تو را
در وجود من ز هستی هر سر مویی که هست
دوست میدارد مرا تا دوست میدارم تو را
خواه در دل باش ساکن خواه در جان شو مقیم
گر در اینجایی ور آنجا دوست میدارم تو را
عارم آید پیش سرو و لاله رفتن در چمن
تا بدان رخسار و بالا دوست میدارم تو را
گر نباشی دوست دارم دوست دارم همچنان
زآنکه من بی این تمنا دوست میدارم تو را
دیده و دل هر یکی تنها تو را دارند دوست
خود من بی دل نه تنها دوست میدارم تو را
گفتهای خون ریزمت تا دشمنم داری کمال
من خود از بهر چنینها دوست میدارم تو را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بعد از امروز آشکارا دوست میدارم تو را
از تو چون پوشم نگارا دوست میدارم تو را
هوش مصنوعی: از امروز به طور واضح و صریح دوستت دارم، زیرا دیگر نمیتوانم احساساتم را پنهان کنم. تو را به خاطر خودت دوست دارم، ای زیبای من.
در وجود من ز هستی هر سر مویی که هست
دوست میدارد مرا تا دوست میدارم تو را
هوش مصنوعی: هر جزئی از وجود من، حتی کوچکترین موهایم، به خاطر عشق و محبت به تو وجود دارند. من تو را دوست میدارم و این دوستی باعث شده که هر ذره از وجودم نیز محبتش را به تو نشان دهد.
خواه در دل باش ساکن خواه در جان شو مقیم
گر در اینجایی ور آنجا دوست میدارم تو را
هوش مصنوعی: هر جا که باشی، در دل من یا در جانم، مهم نیست؛ چون هر کجا که باشی، من تو را دوست دارم.
عارم آید پیش سرو و لاله رفتن در چمن
تا بدان رخسار و بالا دوست میدارم تو را
هوش مصنوعی: برای من سخت است که در میان گل و درختان زیبا قدم بزنم، تا وقتی که چهره و زیبایی تو را ببینم. من تو را بسیار دوست دارم.
گر نباشی دوست دارم دوست دارم همچنان
زآنکه من بی این تمنا دوست میدارم تو را
هوش مصنوعی: اگر تو نباشی، باز هم دوستت دارم، چون من بدون هیچ خواستهای، همیشه تو را دوست دارم.
دیده و دل هر یکی تنها تو را دارند دوست
خود من بی دل نه تنها دوست میدارم تو را
هوش مصنوعی: چشم و دل هر کدام به تنهایی تو را دوست دارند، اما من که دلی ندارم، تنها تو را دوست میدارم.
گفتهای خون ریزمت تا دشمنم داری کمال
من خود از بهر چنینها دوست میدارم تو را
هوش مصنوعی: گفتهای که چون دشمن داری، خون ریز میکنی. اما من خود به خاطر چنین چیزهایی، تو را دوست دارم.