گنجور

شمارهٔ ۱۱۹

چشم شوخ تو هر کرا کشته‌ست
اول از رشک آن مرا کشته‌ست
به شکر گفته‌اند دشمن کش
دوستان را لبت چرا کشته‌ست‌؟
غم تو لشکر سلیمان است
که چو مور‌م به زیر پا کشته است
گفته‌ای خونبها‌ی کشته منم
همه را عشق خونبها کشته است
خسته غمزه را لب تو دوا‌ست
خستگان ترا دوا کشته است
آفتاب از تو حسن می‌دزدد
صبح از آن رو چراغ‌ها کشته است
وعده کشتی بده به کمال
جان من‌! وعده‌ای کرا کشته است‌؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم شوخ تو هر کرا کشته‌ست
اول از رشک آن مرا کشته‌ست
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو هر کسی را که به خود جذب کرده است، در ابتدا من را به خاطر حسادت کشته است.
به شکر گفته‌اند دشمن کش
دوستان را لبت چرا کشته‌ست‌؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره می‌کند که بعضی از دشمنان، به خاطر حرکت‌هایی که به ظاهر دوستانه هستند، به دوستان آسیب می‌زنند. به عبارت دیگر، این دشمنی در لباس دوستی خود را نشان می‌دهد و در این وضعیت، زبان (لب) دوستان به معنای طنز به عنوان وسیله‌ای برای آسیب رساندن به آن‌ها به کار می‌رود.
غم تو لشکر سلیمان است
که چو مور‌م به زیر پا کشته است
هوش مصنوعی: غم تو همانند لشکری بزرگ و قدرتمند است که قوی‌تر از من، همچون موری زیر پای آن له شده‌ام.
گفته‌ای خونبها‌ی کشته منم
همه را عشق خونبها کشته است
هوش مصنوعی: تو گفته‌ای که من خونبهای آن کشته هستم، اما در واقع عشق، دلیل کشته شدن همه آن‌هاست.
خسته غمزه را لب تو دوا‌ست
خستگان ترا دوا کشته است
هوش مصنوعی: لب‌های تو درمان خستگی‌ها و غم‌های من است، اما خستگی و مشکلات من، باعث شده تا تو تسلیم و خسته شوی.
آفتاب از تو حسن می‌دزدد
صبح از آن رو چراغ‌ها کشته است
هوش مصنوعی: خورشید زیبایی تو را می‌رباید و به همین دلیل، صبح چراغ‌ها را خاموش کرده است.
وعده کشتی بده به کمال
جان من‌! وعده‌ای کرا کشته است‌؟
هوش مصنوعی: به من وعده بده که به کمال و تمام، روح من را نجات خواهی داد! چه کسی است که این وعده را گرفته و در نتیجه جانش را از دست داده است؟