شمارهٔ ۱۱۴
تا خیالت را دلمه منزلگه است
از مه تو منزل من پر مه است
گر لبت بوسم ز بسمل چاره نیست
کافتتاح ملح از بسم الله است
یک شبی با ما نشین کز دور عمر
یک شبی ماندست و آن هم کوته است
محنت هجر تو ساعت ساعت است
دولت وصل تو ناگه ناگه است
تا چه گونی حاضرم و مستمع
چاکران را گوش بر حکم شه است
من به دزدی گیرم آن چاه ذقن
کانکه عقل کل ببردست آن چه است
ریختی بر هر رهی خون کمال
تا نگویند این چه خون بیره است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا خیالت را دلمه منزلگه است
از مه تو منزل من پر مه است
هوش مصنوعی: تا وقتی که در خیالت هستی و به یاد تو هستم، خانهام روشن و پر از نور عشق توست.
گر لبت بوسم ز بسمل چاره نیست
کافتتاح ملح از بسم الله است
هوش مصنوعی: اگر لب تو را ببوسم، چارهای جز پذیرش این کار ندارم؛ چرا که آغاز هر کاری با نام خداوند است.
یک شبی با ما نشین کز دور عمر
یک شبی ماندست و آن هم کوته است
هوش مصنوعی: هر از گاهی همراه ما باش، چرا که عمر انسان مانند یک شب کوتاه میماند و چه بسا این شب نیز به سرعت سپری شود.
محنت هجر تو ساعت ساعت است
دولت وصل تو ناگه ناگه است
هوش مصنوعی: عذاب و غم دوری تو هر لحظه و هر ساعت احساس میشود، اما خوشی و لذت رسیدن به تو ناگهانی و در لحظهای کوتاه به سراغ آدم میآید.
تا چه گونی حاضرم و مستمع
چاکران را گوش بر حکم شه است
هوش مصنوعی: من آمادهام و گوشم به فرمان کسانی است که به من توجه دارند، تا ببینم چه حرفی از من میخواهند.
من به دزدی گیرم آن چاه ذقن
کانکه عقل کل ببردست آن چه است
هوش مصنوعی: من در دام چاهی گرفتار شدهام که اگر کسی به درون آن بیفتد، تمام عقل و دانش او را خواهد گرفت.
ریختی بر هر رهی خون کمال
تا نگویند این چه خون بیره است
هوش مصنوعی: بر سر هر راهی از کمال و زیبایی سرشاری ریختهای که کسی نمیخواهد بگوید این چه خون بیفایدهای است.