گنجور

شمارهٔ ۱۱۳

پای بوس چون منی حیف است گفتی بر زبانت
زاهد کم خواره میشد دم به دم باریکتر زین
نیک گفتی نیک پیش تا ببوسم آن دهانت
گر دل او گه گهی می رفت در فکر میانت
زآن میان و زآن دهان پرسد دلم سر بقین را
بی نشان از بینشانان زودتر باید نشانت
چون بشیر از لیلة المعراج زلفت بر گذشتم
در میان قاب قوسینش نکندست ابروانت
سر بر آن در میزنم باشد در آری سر به بیرون
این همه تصدیع از آن آورده ام بر آستانت
گفتمش یک شب مجالم ده چوشمع آن لب گزیدن
گفت تو گرمی مخور کین انگبین دارد زبانت
با خیالش تا سخن راندی کمال از شوق اشکت
می چکد درهای گوناگون ز لفظ درفشانت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پای بوس چون منی حیف است گفتی بر زبانت
زاهد کم خواره میشد دم به دم باریکتر زین
هوش مصنوعی: چون منی که در محبت عاجز و خاضع هستم، حیف است که حتی با زبان هم به زهد و ریاضت اشاره کنی. می‌دانستی که کم‌خواری در هر لحظه، از آنچه هستی، به تو نزدیک‌تر می‌شود.
نیک گفتی نیک پیش تا ببوسم آن دهانت
گر دل او گه گهی می رفت در فکر میانت
هوش مصنوعی: خوب گفتی، خوب است که تا بیایم و دهانت را ببوسم، اگر دل او گاهی در فکر تو می‌چرخید.
زآن میان و زآن دهان پرسد دلم سر بقین را
بی نشان از بینشانان زودتر باید نشانت
هوش مصنوعی: دل من از تو می‌خواهد که زودتر نشانه‌ای از سر بقین به من نشان بدهی، زیرا در میان این همه آدم، فقط تو می‌توانی پاسخ دلم را بدهی.
چون بشیر از لیلة المعراج زلفت بر گذشتم
در میان قاب قوسینش نکندست ابروانت
هوش مصنوعی: وقتی که مانند بشیر (مژده‌دهنده) از شب معراج تو عبور کردم، در میان دو قوس (آسمان و زمین) ابروهای تو نمی‌تواند آن را پنهان کند.
سر بر آن در میزنم باشد در آری سر به بیرون
این همه تصدیع از آن آورده ام بر آستانت
هوش مصنوعی: به در آن خانه می‌کوبم و امیدوارم در باز شود. این همه زحمت و ناراحتی که برای تو کشیده‌ام، به خاطر تو و در آستان تو بوده است.
گفتمش یک شب مجالم ده چوشمع آن لب گزیدن
گفت تو گرمی مخور کین انگبین دارد زبانت
هوش مصنوعی: به او گفتم یک شب به من مهلت بده، چون مانند شمع ذوب و مشتاق هستم. او پاسخ داد: «تو بی‌خود گرما نخور، چرا که زبانت عسلین است و شیرینی دارد.»
با خیالش تا سخن راندی کمال از شوق اشکت
می چکد درهای گوناگون ز لفظ درفشانت
هوش مصنوعی: با تصور او که صحبت می‌کنی، عشق و احساساتی عمیق در چشمانت دیده می‌شود و کلمات زیبا و متفاوتی از تو جاری می‌گردد.