گنجور

شمارهٔ ۱۱۲

ما بی به روی تو آهم ز ثریا بگذشت
بسیاری دیده دریا شد و هر قطره ز دریا بگذشت
گرچه در مجمع دل درد بود صدرنشین
ناله چون برتر ازو بود به بالا بگذشت
گر صبا آمد و بوی تو ز ما داشت دریغ
شاکریم از تو به هر حال که بر ما بگذشت
چمن جان مرا غنچه شادی بشکفت
تا خیال دهنت در دل شیدا بگذشت
سرو می خواست به پابوس تو آید چون آب
لیکن از جو نتوانست به یک پا بگذشت
بی که فرمودم از آن لب دل خود را پرهیز
صوفی ما نتوانست ز حلوا بگذشت
ای که گفتی ببرم نه تو پیش طبیب
در این رنج که کارم ز مداوا بگذشت
دی بر آن خاک در از جان رمقی داشت کمال
جعل الجنة مثواه همانجا بگذشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما بی به روی تو آهم ز ثریا بگذشت
بسیاری دیده دریا شد و هر قطره ز دریا بگذشت
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی‌ات دلمان می‌سوزد و غم داریم، خیلی‌ها بارها اشک ریخته و عواطفشان را تجربه کرده‌اند، اما هر یک از این اشک‌ها نیز به صورت قطره‌ای از دریا گذر کرده است.
گرچه در مجمع دل درد بود صدرنشین
ناله چون برتر ازو بود به بالا بگذشت
هوش مصنوعی: هرچند در محفل دل، درد و رنجی وجود دارد و غم و ناله بر سر زبان‌هاست، اما چون حالت و حالتی بالاتر از این دردها وجود دارد، آن را پشت سر می‌گذارد و به بالاتر می‌رسد.
گر صبا آمد و بوی تو ز ما داشت دریغ
شاکریم از تو به هر حال که بر ما بگذشت
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی بیاید و بوی تو را از ما به همراه داشته باشد، ماییم که از تو شاکریم به هر نحو که بر ما بگذرد.
چمن جان مرا غنچه شادی بشکفت
تا خیال دهنت در دل شیدا بگذشت
هوش مصنوعی: علفزار جان من، مانند گلی سرخوش، شکوفا شد، تا خیال لب‌های تو در دل شیدای من گذر کرد.
سرو می خواست به پابوس تو آید چون آب
لیکن از جو نتوانست به یک پا بگذشت
هوش مصنوعی: سرو (درخت زیبای سرو) می‌خواست به دیدار تو بیاید و مانند آب با لطافتی خاص به سمت تو بیفتد، اما نتوانست از جوی فراتر رود و یک‌پا آن را عبور کند.
بی که فرمودم از آن لب دل خود را پرهیز
صوفی ما نتوانست ز حلوا بگذشت
هوش مصنوعی: صوفی ما نتوانست از خوردن حلوا صرف‌نظر کند، حتی وقتی که به او گفته بودم که دل خود را از آن پرهیز کند.
ای که گفتی ببرم نه تو پیش طبیب
در این رنج که کارم ز مداوا بگذشت
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی دردی دارم و باید به دکتر بروم، اما حالا که کارم به اینجا رسیده، دیگر مداوا برای من فایده‌ای ندارد.
دی بر آن خاک در از جان رمقی داشت کمال
جعل الجنة مثواه همانجا بگذشت
هوش مصنوعی: دیروز بر آن خاک، جانم حالتی داشت که به کمال بهشت جایگاه او بود و همانجا گذر کرد.