گنجور

شمارهٔ ۱۰۸

بی تو از دردم آرمیدن نیست
وز توأم طاقت بریدن نیست
گر تو شمشیر میکشی ما را
زهرة آه بر کشیدن نیست
آه ما با نو کی رسد کانجا
باد را ممکن رسیدن نیست
بار در پیش چشم تست ای اشک
حاجت هر طرف دویدن نیست
خواستم بوسه از آن دهان نشنید
رسم خردان سخن شنیدن نیست
گفتمش از دهانت ای بت چین
چین در ابرو فکند و گفت کمال

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو از دردم آرمیدن نیست
وز توأم طاقت بریدن نیست
هوش مصنوعی: بدون تو نمی‌توانم از دردهایم آسوده بشوم و با حضور تو نیز نمی‌توانم تحمل کنم.
گر تو شمشیر میکشی ما را
زهرة آه بر کشیدن نیست
هوش مصنوعی: اگر تو شمشیر را از غفلت بیرون می‌آوری، ما را نیازی به کشیدن آه و اندوه نیست.
آه ما با نو کی رسد کانجا
باد را ممکن رسیدن نیست
هوش مصنوعی: ناله و اندوه ما با نوای تازه به جایی نمی‌رسد، زیرا در آنجا امکان رسیدن به باد وجود ندارد.
بار در پیش چشم تست ای اشک
حاجت هر طرف دویدن نیست
هوش مصنوعی: ای اشک، تو نشانه‌ی نیاز و خواهش منی که در برابر چشمانت قرار دارم. نیازی نیست که از این سو به آن سو بروم، بلکه باید به تو توجه کنم.
خواستم بوسه از آن دهان نشنید
رسم خردان سخن شنیدن نیست
هوش مصنوعی: خواستم که از آن لب‌ها بوسه‌ای بگیرم، اما متوجه شدم که بزرگ‌ترها معمولاً در سکوت هستند و به گفت‌و‌گو نمی‌پردازند.
گفتمش از دهانت ای بت چین
چین در ابرو فکند و گفت کمال
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای معشوق با ابروهای منحنی‌ات، او با نگاهی پر از جذبه به من پاسخ داد که این خود نشان از کمال و زیبایی است.