گنجور

شمارهٔ ۱۰۵۳

گر گم شوی از خود خبر یار بیابی
چون یافتی آن گم‌شده بسیار بیابی
با موسی دیدار طلب وعده همین بود
گر محو شوی دولت دیدار بیابی
چون سر به گریبان بری و غیر نبینی
در خرف نگو جوی که زنار بیابی
گم شد سر و دستار تو از زحمت اغیار
گر بار بیابی سر و دستار بیابی
دل جانب دلدار چنان دار که از دل
هر بار که جونی بر دلدار بیابی
گر طالب دردی که ز سوز نفس او
ناجسته علاج دل بیمار بیابی
آن عاشق دلسوخته امروز کمال است
کز گفته او گرمی عطار بیابی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر گم شوی از خود خبر یار بیابی
چون یافتی آن گم‌شده بسیار بیابی
هوش مصنوعی: اگر از خودت دور شوی و گم شوی، خبر یار را پیدا می‌کنی. وقتی که آن گم‌شده را پیدا کردی، چیزهای بسیار بیشتری خواهی یافت.
با موسی دیدار طلب وعده همین بود
گر محو شوی دولت دیدار بیابی
هوش مصنوعی: دیدار با موسی برای درخواست وعده‌ای صورت گرفته است؛ اگر دلی را از خود دور کنی، در آن صورت، با مشاهدهٔ او به کامیابی می‌رسی.
چون سر به گریبان بری و غیر نبینی
در خرف نگو جوی که زنار بیابی
هوش مصنوعی: وقتی سر را در گریبان می‌کنی و هیچ چیز دیگری نمی‌بینی، در آن حالت نباید بگویی که جوی آب وجود دارد، چون در واقع نمی‌توانی آن را ببینی.
گم شد سر و دستار تو از زحمت اغیار
گر بار بیابی سر و دستار بیابی
هوش مصنوعی: اگر به زحمت دیگران دچار مشکل شوی، هویت و شخصیت خود را گم می‌کنی. اما اگر موفق شوی و بر مشکلات غلبه کنی، دوباره آن هویت و شخصیت خود را به دست خواهی آورد.
دل جانب دلدار چنان دار که از دل
هر بار که جونی بر دلدار بیابی
هوش مصنوعی: دل را آن‌چنان به یاد معشوق نگه‌دار که هر بار که زندگی و جانی به دل می‌رود، او را به یاد آوری.
گر طالب دردی که ز سوز نفس او
ناجسته علاج دل بیمار بیابی
هوش مصنوعی: اگر خواهان دردی هستی که از سوختن دلش به وجود آمده، درمان دل بیمار را پیدا خواهی کرد.
آن عاشق دلسوخته امروز کمال است
کز گفته او گرمی عطار بیابی
هوش مصنوعی: امروز، آن عاشق پرشور به اوج خود رسیده است، چرا که اگر از او صحبت کنی، گرمای عطار را احساس خواهی کرد.