گنجور

شمارهٔ ۱۰۴۲

گر از در به تیم برانی نو دانی
اگر کشته خویش خوانی تو خوانی
مرا گفته خوانمت با برانم
ندانم من اینها تو دائی نو دانی
هنوزت نفشانده جانها ز دامن
ز ما آستین برفشانی تو دانی
هنوزت چکان شیر مادر از
ر ز دل های ما خون چکانی
بها چه پرسی چه داغست این بر دل تو
تو دائی تو خود کرده آن نشانی
چه گونی ضعیفی نوری چیست حکمت
تو دائی طبیبی تو این ناتوانی
کمال از دل ریش دید آشکارا
تر دانی که درمان درد نهانی نو دانی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر از در به تیم برانی نو دانی
اگر کشته خویش خوانی تو خوانی
هوش مصنوعی: اگر با شجاعت به میدان جنگ بروی، می‌دانی که اگر در این مسیر جان خود را از دست بدهی، باید به خودت افتخار کنی.
مرا گفته خوانمت با برانم
ندانم من اینها تو دائی نو دانی
هوش مصنوعی: به من می‌گویی که با دیگران بخوانمت، اما خودم نمی‌دانم چگونه این کار را انجام دهم. تو که می‌دانی، برادرزاده!
هنوزت نفشانده جانها ز دامن
ز ما آستین برفشانی تو دانی
هوش مصنوعی: تو هنوز هم زندگی و روح را از دامن خود به افراد می‌دهی و من می‌دانم که برف‌های آستین تو می‌بارند.
هنوزت چکان شیر مادر از
ر ز دل های ما خون چکانی
هوش مصنوعی: شما هنوز هم با درد و رنجی که برای ما به همراه داری، دل‌های ما را به خون نشسته‌ای.
بها چه پرسی چه داغست این بر دل تو
تو دائی تو خود کرده آن نشانی
هوش مصنوعی: به چه چیزی اهمیت می‌دهی؟ آیا این درد بر دل تو نیست؟ تو خودت باعث آن نشانه‌ای.
چه گونی ضعیفی نوری چیست حکمت
تو دائی طبیبی تو این ناتوانی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی نشان‌دهنده تناقض میان ضعف ظاهری و قدرت درونی است. شاعر به نوعی از ناتوانی سخن می‌گوید و در عین حال به حکمت و توانایی‌های عمیق‌تری اشاره می‌کند که از آن حکایت دارد. این مسئله می‌تواند نمادی از پیچیدگی‌های زندگی و وجود انسانی باشد، جایی که ضعف‌ها و ناتوانی‌ها در کنار دانایی و قدرت نهفته وجود دارد.
کمال از دل ریش دید آشکارا
تر دانی که درمان درد نهانی نو دانی
هوش مصنوعی: کمال واقعی را از دل زخم و رنج می‌توان بهتر درک کرد، و می‌فهمی که برای درمان دردهای پنهان، باید به عمق وجود نگریست.