شمارهٔ ۱۰۴۱
کدام سر که ندارد دماغ سودایی
کدام دل که بود خالی از تمنایی
کجاست پای روانی کدام دست و دل است
نیست بسته به زنجیر زلف زیبایی
مکن ملامتم ای مدعی در این دعوی
هست در سر هر کس به قدر سودایی
چو صبح اگر نفسی میزنم ز مهر مهیست
بود هر آینه این دم زدن هم از جایی
بیا و سرو قد خویش عرضه کن بر ما
همچو سرو قدت نیست مجلسآرایی
حدیث سرو چمن با قدت نباید راست
که پیش او نتوان گفت زیر و بالایی
چنان ربوده حسن تو شد وجود کمال
که هیچگونه ندارد به خویش پروایی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کدام سر که ندارد دماغ سودایی
کدام دل که بود خالی از تمنایی
هوش مصنوعی: کدام انسانی است که بدون آرزو و خواسته باشد و کدام دل است که از رویا و آرزوی چیزی خالی باشد؟
کجاست پای روانی کدام دست و دل است
نیست بسته به زنجیر زلف زیبایی
هوش مصنوعی: کجا هست آن روح آزاد و کدام دل و دست است که به زنجیر زیبایی موهای او گرفتار نشده باشد؟
مکن ملامتم ای مدعی در این دعوی
هست در سر هر کس به قدر سودایی
هوش مصنوعی: ای مدعی، مرا سرزنش مکن؛ زیرا در این جدال هر کسی به اندازه آرزوها و خیالاتش دچار مشکل و چالش است.
چو صبح اگر نفسی میزنم ز مهر مهیست
بود هر آینه این دم زدن هم از جایی
هوش مصنوعی: هرگاه صبح هوایی تازه میکنم، نشان از عشق و محبت است و میتوان گفت که این نفس کشیدن نیز از منبعی خاص و پربار نشأت میگیرد.
بیا و سرو قد خویش عرضه کن بر ما
همچو سرو قدت نیست مجلسآرایی
هوش مصنوعی: بیایید و زیبایی و قامت خود را به ما نشان بدهید، چرا که هیچ کس نمیتواند مانند شما در این مجلس جلوهگری کند.
حدیث سرو چمن با قدت نباید راست
که پیش او نتوان گفت زیر و بالایی
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو، دیگران نمیتوانند درباره تو با تو صحبت کنند، زیرا تو به قدری منحصر به فرد هستی که هیچ چیزی نمیتواند برابری کند.
چنان ربوده حسن تو شد وجود کمال
که هیچگونه ندارد به خویش پروایی
هوش مصنوعی: وجود کمال به حدی تحت تأثیر زیبایی تو قرار گرفته که هیچ توجهی به خود ندارد و همه چیز را فراموش کرده است.