گنجور

شمارهٔ ۱۰۴۰

کاش که سرو ناز ما از در ما در آمدی
تا شب هجر کم شدی روز جفا سر آمدی
خوش بود ار سحر گهی نزد ستم رسیدگان
از دم فاصنة صبا مزده دلبر آمدی
در دم آخر ار بدی بر من خسته اش گذر
جان به لب رسیده ام خرم و خوش بر آمدی
اگه به چمن در آمدی شاهد سرو قد ما
گل ز حیای روی او سرخ به هم بر آمدی
بنده وقت آن دمم کان بث شوخ عشوه گر
وعده بدادی از رهی وز ره دیگر آمدی
زودترش فرو رود پای به گل درین هوس
بر سر کوی زیر کی هر که بود سر آمدی
جور و جفای بیحدش از دل ما به در شدی
روزی اگر کمال را مونس و غمخور آمدی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاش که سرو ناز ما از در ما در آمدی
تا شب هجر کم شدی روز جفا سر آمدی
هوش مصنوعی: ای کاش معشوقه‌ی زیبا و دلربای ما به دیدار ما می‌آمد تا شب‌های دوری کمتر شود و روزهای سختی به پایان برسد.
خوش بود ار سحر گهی نزد ستم رسیدگان
از دم فاصنة صبا مزده دلبر آمدی
هوش مصنوعی: اگر در سحرگاهی، کسی که تحت ستم قرار گرفته، در کنار نسیم سحری به دیدار محبوبش برسد، بسیار خوشایند خواهد بود.
در دم آخر ار بدی بر من خسته اش گذر
جان به لب رسیده ام خرم و خوش بر آمدی
هوش مصنوعی: در آخرین لحظه، حتی اگر بدی به من برسد، من که از سختی‌ها خسته‌ام و جانم به لب آمده، خوشحال و شاداب به استقبال تو می‌آیم.
اگه به چمن در آمدی شاهد سرو قد ما
گل ز حیای روی او سرخ به هم بر آمدی
هوش مصنوعی: اگر به چمن آمدی و قد بلند ما را دیدی، گل‌ها از شرم زیبایی صورت او به رنگ قرمز درآمدند.
بنده وقت آن دمم کان بث شوخ عشوه گر
وعده بدادی از رهی وز ره دیگر آمدی
هوش مصنوعی: من در آن لحظه که تو با لبخند و ناز وعده دادی، انتظار داشتم که به سمتی بیایی، اما از راهی دیگر آمدی.
زودترش فرو رود پای به گل درین هوس
بر سر کوی زیر کی هر که بود سر آمدی
هوش مصنوعی: زودتر پای خود را در گل فرو ببر و در این آرزو که در کوی معشوق هستی، به سراغ هرکس برو که می‌خواهی.
جور و جفای بیحدش از دل ما به در شدی
روزی اگر کمال را مونس و غمخور آمدی
هوش مصنوعی: اگر روزی به کمال و خوشبختی برسی و رفیق و همدمی پیدا کنی، محرومیت و سختی‌های بی‌پایان از دل ما کنار می‌رود.