شمارهٔ ۱۰۳۸
عاشقی و بی دلی بیدلبری
این همه دارم غربی بر سری
آب چشمه من که عین مردمیست
ننگرد در حال من گر ننگری
این همه باران محنت خود مرا
بر سر از چشم تر آمد برتری
شمع مجلس دوش دور از روی جمع
گونه رخسار من دید و گری
هم به دشنامی چه باشد ای ملول
کز دعاگویان خود باد آوری
با رقیان حیفی ای شیرین دهن
چون در انگشت گدا انگشتری
نیت هر کس نداند جز کمال
جان من نو جوهری او جوهری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقی و بی دلی بیدلبری
این همه دارم غربی بر سری
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و دلشکسته، اما با تمام این حال و احوال، هنوز هم از عشق و زیبایی بسیار دارم.
آب چشمه من که عین مردمیست
ننگرد در حال من گر ننگری
هوش مصنوعی: آب چشمه من که تجلی حقیقی انسانیت است، به حال من نگاه نکن اگر تو به حال من توجهی نداری.
این همه باران محنت خود مرا
بر سر از چشم تر آمد برتری
هوش مصنوعی: این همه باران درد و رنج من، بر سرم ریخته و از چشمانم جاری شده است.
شمع مجلس دوش دور از روی جمع
گونه رخسار من دید و گری
هوش مصنوعی: شمع مجلس شب گذشته دور از چهره جمع، رنگ رخسار من را مشاهده کرد و گریست.
هم به دشنامی چه باشد ای ملول
کز دعاگویان خود باد آوری
هوش مصنوعی: ای بیحوصلگی، دشنام به تو چه لطمهای میزند، در حالی که تو میتوانی از دعاگویان خود بهرهمند شوی.
با رقیان حیفی ای شیرین دهن
چون در انگشت گدا انگشتری
هوش مصنوعی: ای شیریندهن، مانند انگشتری که بر روی انگشت یک گدا باشد، تو با رقیبان خود در زندگیات بهراستی در حال نابودی هستی.
نیت هر کس نداند جز کمال
جان من نو جوهری او جوهری
هوش مصنوعی: فقط خود من هستم که از نیت هر کسی خبر دارم، این شخص مانند جواهر نابی است که فقط در درون من وجود دارد.