شمارهٔ ۱۰۳۰
ز دیده در دل دیوانه رفتی
ز منظرها به خلوت خانه رفتی
دلت می خواست چون گنجی روان گشت
روان گشتی سوی ویرانه رفتی
صبا بادت بریده با بصد جا
چرا در زلف او چون شانه رفتی
بکویش آمدن ای دل ترا ساخت
که هشیار آمدی دیوانه رفتی
چو مور افتان و خیزان از ضعیفی
سوی خالش بحرص دائه رفتی
در او مانده گر رفتی به کعبه
ز کعبه بر در بتخانه رفتی
کمال از کعبه رفتی بر در بار
هزارت آفرین مردانه رفتی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز دیده در دل دیوانه رفتی
ز منظرها به خلوت خانه رفتی
هوش مصنوعی: تو از نگاه من دور شدی و به دل دیوانهام راه یافتی، از جلو چشمها رفتی و به خلوت خانهات پیوستی.
دلت می خواست چون گنجی روان گشت
روان گشتی سوی ویرانه رفتی
هوش مصنوعی: دلت می خواست به خاطر خوبیها و ارزشها، به دنیای آرامش و زیبایی بروی، اما در نهایت به سمت مکانهای خالی و بیحالی رفتی.
صبا بادت بریده با بصد جا
چرا در زلف او چون شانه رفتی
هوش مصنوعی: ای نسیم، چرا با این همه شتاب در زلف او مثل شانه حرکت کردی و به دل او راه پیدا کردی؟
بکویش آمدن ای دل ترا ساخت
که هشیار آمدی دیوانه رفتی
هوش مصنوعی: دل، به سوی او میرفتی و او تو را به خود مشغول کرد، اما وقتی به هوش آمدی، او غایب شده بود و تو در حالتی بیتابی به سر میبردی.
چو مور افتان و خیزان از ضعیفی
سوی خالش بحرص دائه رفتی
هوش مصنوعی: شما مانند یک مور که از ضعف به زمین میافتد و دوباره برمیخیزد، به سمت دشواریها و چالشها رفتهاید.
در او مانده گر رفتی به کعبه
ز کعبه بر در بتخانه رفتی
هوش مصنوعی: اگر به کعبه رفتی و به یاد خدا بودی، پس هنوز هم در دل تو نشانههای عشق و محبت وجود دارد. اگر به محلی دیگر بروی و به معبود خودت توجه نکنی، هیچ فرقی نمیکند.
کمال از کعبه رفتی بر در بار
هزارت آفرین مردانه رفتی
هوش مصنوعی: تو با کمال و زیبایی به در خانهای رسیدی که همیشه مورد ستایش و تحسین قرار میگیرد، و این مسیر را با روحیهای شجاعانه و مردانه پیمودی.