شمارهٔ ۱۰۲۷
دل من به داغ جفا سوختی
مرا مانده دل را چرا سوختی
کرا سوخت عشقت که آنم نسوخت
مرا سوختی هر کرا سوختی
بسی سوخت در وعده سوختن
مرا انتظار تو تا سوختی
فتادی چو آتش به مأوای دل
در آن خانه آیا چها سوختی
دل و جان بهم در تو پیوسته اند
چرا هر یکی را جدا سوختی
کمال از دل رفت بونی نیافت
خدا داند او را کجا سوختی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل من به داغ جفا سوختی
مرا مانده دل را چرا سوختی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم و درد ناشی از ظلم و بیوفایی تو به شدت آسیب دیده است، اما نمیدانم چرا تو بر دل خودت هم این درد را تحمیل کردی و آن را سوزاندی.
کرا سوخت عشقت که آنم نسوخت
مرا سوختی هر کرا سوختی
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق تو دچار آتش شده، من را نسوزاندی. تو هر کس را که سوزاندی، من را نسوزاندی.
بسی سوخت در وعده سوختن
مرا انتظار تو تا سوختی
هوش مصنوعی: مدتها در انتظار تو سوختم، تا اینکه خودت هم سوختی.
فتادی چو آتش به مأوای دل
در آن خانه آیا چها سوختی
هوش مصنوعی: وقتی که مانند آتش در دل من جا گرفتی، آیا از آنجا چه چیزهایی را سوزاندی؟
دل و جان بهم در تو پیوسته اند
چرا هر یکی را جدا سوختی
هوش مصنوعی: دل و جان من به هم پیوستهاند، پس چرا هر یک را به طور جداگانه سوزاندی؟
کمال از دل رفت بونی نیافت
خدا داند او را کجا سوختی
هوش مصنوعی: کمال از سر خارج شد و چیزی به دست نیامد، خدا میداند که او را کجا سوزاندی.