گنجور

شمارهٔ ۱۰۱۱

چه لطف است این که با من می‌نمایی
لب نازک پرسش می‌گشایی
البته جانست و جانم می‌فزاید
سبزی که بر لب می‌فزایی
خطت بر رخ نکوتر خوانده از مشک
مگر خوانند خط در روشنایی
نه عاشق را بلا آمد ز هرسو
چرا زین سر نبایی چون بلایی
چو قامت راست کردی وقت رفتن
قیامت دیدم از روز جدایی
ملولم ز آشنایی رقیبان
چه بودی گر نبودی آشنایی
نمی‌خواهد کمال از بار جز بار
نیامرزید درویشان گدایی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه لطف است این که با من می‌نمایی
لب نازک پرسش می‌گشایی
هوش مصنوعی: چه زیبایی دارد وقتی با من با نرمی سخن می‌گویی و سوالاتت را مطرح می‌کنی.
البته جانست و جانم می‌فزاید
سبزی که بر لب می‌فزایی
هوش مصنوعی: البته که تو جان هستی و وجودم را با زیبایی که به لبانت می‌افزایی پر می‌کنی.
خطت بر رخ نکوتر خوانده از مشک
مگر خوانند خط در روشنایی
هوش مصنوعی: خطی که بر چهره‌ات است، زیباتر از مشک نوشته شده است، مگر اینکه کسی بتواند خطوط را در روشنی بخواند.
نه عاشق را بلا آمد ز هرسو
چرا زین سر نبایی چون بلایی
هوش مصنوعی: عاشق از هر سو به مشکل و سختی دچار شده است و نمی‌داند چرا باید چنین مصیبتی را تحمل کند.
چو قامت راست کردی وقت رفتن
قیامت دیدم از روز جدایی
هوش مصنوعی: زمانی که قامت تو را راست کردم و آماده سفر شدم، احساس کردم که روز جدایی نزدیک است و آن را تجربه کردم.
ملولم ز آشنایی رقیبان
چه بودی گر نبودی آشنایی
هوش مصنوعی: من از آشنایی با رقبایم خسته‌ام، چه می‌شد اگر تو این آشنایی را نداشتی؟
نمی‌خواهد کمال از بار جز بار
نیامرزید درویشان گدایی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها با تحمل رنج و سختی نمی‌توان به کمال و رشد معنوی دست یافت. در حقیقت، باید از زحمت‌ها و دشواری‌ها درس گرفت و به معنای واقعی به کمال نزدیک شد. درویشان و گدایان هم با وجود فقر مادی، ارزش‌های بزرگ و معنوی را در خود پرورش می‌دهند.