شمارهٔ ۱۰۱۰
چو گل به لطف نو زد ان نازک اندامی
درید پیرهن نیکوئی به بد نامی
دلم به شام سر زلف توست و میترسم
که باز بشکنی این آبگینه شامی
یکی که میبرد آرام دل به شیوه چشم
چه چشم دارم ازو شیوه دلارامی
به نکهت سر زلف تو باز دم زد عود
عجب که سوخته و از سر نمینهد خامی
شبی به حلقهٔ ما ذکر عصمت میرفت
شدند حلقهبهگوش تو عارف و عامی
کی که هیچ نبردی حدیث می به زبان
البانو دید و مثل شد به درد آشامی
کمال اگر ز دهانش نیافتی کامی
مباش تنگدل و صبر کن به ناکامی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو گل به لطف نو زد ان نازک اندامی
درید پیرهن نیکوئی به بد نامی
هوش مصنوعی: چنانکه گل با زیبایی و لطفش، آن دختر نازک اندام، لباس زیبا را به خاطر بدنامی پاره کرد.
دلم به شام سر زلف توست و میترسم
که باز بشکنی این آبگینه شامی
هوش مصنوعی: دل من به زیبایی و جذابیت موهای تو دل بسته و نگرانم که دوباره این زیبایی را بشکنی و از دست برود.
یکی که میبرد آرام دل به شیوه چشم
چه چشم دارم ازو شیوه دلارامی
هوش مصنوعی: کسی که با نگاهش آرامش قلب من را میگیرد، چه امیدی میتوانم به او داشته باشم که مرا آرام کند؟
به نکهت سر زلف تو باز دم زد عود
عجب که سوخته و از سر نمینهد خامی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف بویی شیرین و عطر دلپذیری میپردازد که از موهای زلف معشوق به مشام میرسد. با وجود اینکه عود – که نماد خوشبویی است – سوخته، اما هنوز بویی دلنشین از آن بهجا مانده است، و این نشاندهندهی نابالغی و خامی در احساسات و عشق میباشد. به عبارت دیگر، عشق و زیبایی میتواند حتی در شرایطی دشوار و سوخته نیز وجود داشته باشد.
شبی به حلقهٔ ما ذکر عصمت میرفت
شدند حلقهبهگوش تو عارف و عامی
هوش مصنوعی: شبی در جمع ما در مورد پاکی و معصومیت صحبت میشد، و در آن جمع، همه نوع آدمی از عارفان گرفته تا افراد عادی حضور داشتند و به آن توجه میکردند.
کی که هیچ نبردی حدیث می به زبان
البانو دید و مثل شد به درد آشامی
هوش مصنوعی: شخصی که هیچ جنگ و نبردی نداشته، داستان نوشیدن شراب را از زبان دیگران شنیده و به همین خاطر، به درد و رنج کسانی که تجربه آن را دارند، مانند شده است.
کمال اگر ز دهانش نیافتی کامی
مباش تنگدل و صبر کن به ناکامی
هوش مصنوعی: اگر به تو چیزی از کمالش نرسید، ناراحت و دلشکسته نشو و به ناکامیات صبر کن.