گنجور

شمارهٔ ۱۰۰۹

چو تو دشمن از دوست نشناختی
مرا سوختی و به او ساختی
پرداختم از دو عالم به تو
تو یک لحظه با من نپرداختی
چه شکر از لب چون شکرگویمت
که چون نی بوسیم ننواختی
ز پا تا سرم رشته جان بسوخت
چو شمعم ز سر از چه بگداختی
بشاهی نشستی بملک درون
علمی ز آتش دل برافراختی
راه و رسم من بود صبر و قرار
تو آن رسم ها را برانداختی
نظر باختی با رخ او کمال
دو عالم ببر چون نکو باختی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو تو دشمن از دوست نشناختی
مرا سوختی و به او ساختی
هوش مصنوعی: وقتی که تو نتوانستی بین دوست و دشمن تفاوت قائل شوی، مرا سوزاندی و به نفع او عمل کردی.
پرداختم از دو عالم به تو
تو یک لحظه با من نپرداختی
هوش مصنوعی: من به خاطر تو از همه چیز گذشتم و به تو فکر کردم، اما تو حتی یک لحظه هم به من توجه نکردی.
چه شکر از لب چون شکرگویمت
که چون نی بوسیم ننواختی
هوش مصنوعی: هرچند که لب‌های تو همچون شکر شیرین است، اما وقتی تو مرا نمی‌بوستی مانند نی، چه فایده‌ای دارد که تو را تشکر کنم؟
ز پا تا سرم رشته جان بسوخت
چو شمعم ز سر از چه بگداختی
هوش مصنوعی: از پا تا سرم به عشق سوخت و ذوب شد، مانند شمعی که از بالا به پایین می‌سوزد. تو چرا از ابتدا مرا از بین بردی؟
بشاهی نشستی بملک درون
علمی ز آتش دل برافراختی
هوش مصنوعی: زیر سایه سلطنت، بر تخت دانش نشستی و بخاری از عشق درون دلت افروختی.
راه و رسم من بود صبر و قرار
تو آن رسم ها را برانداختی
هوش مصنوعی: من همیشه صبوری و آرامش را انتخاب کرده بودم، اما تو آن اصول و قواعد را زیر پا گذاشتی.
نظر باختی با رخ او کمال
دو عالم ببر چون نکو باختی
هوش مصنوعی: نگاه تو به چهره او باعث شده تا کمال دو جهان را از دست بدهی. همان‌طور که نکو باخت.